behnam.95
پسندها
4,571

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیر تلفن بگه “ئه رفت رو پیغامگیرشون” و سریعاً تلفن رو قطع کنه!!!
    *من موندم این مخترع نون تافتون چه فکری کرده این همه سوراخ گذاشته رو این نوون؟؟؟
    یه لقمه درست حسابیم نمیشه گرفت همش نشت میکنه!!!
    شما به عنوان یک مرد اگر خانم تان گواهینامه رانندگی اش را بگیرد و بخواهد که با خودروی شما رانندگی کند چه کار می کنید؟!

    1) وقتی که او سوار خودرو می شود گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

    2) کلا برای همیشه گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

    3) اصلا گوشی و سیم کارت تان را باهم می برید می فروشید.

    4) گوشی و سیم کارت و خودروتان را یکجا می فروشید و بعد هم خانم تان را طلاق می دهید.
    اولین اقدامی که یک خانم راننده بعد از تصادف انجام می دهد چیست؟!

    1) جیغ کشیده و بیهوش می شود.

    2) با شوهرش تماس می گیرد.

    3) می گوید: «آخ ببخشید می خواستم ترمز بگیرم اشتباهی گاز دادم»

    4) اول به خاطر سالم ماندنش یک دیگ شله زرد نذر می کند بعد هم عهد می کند که دیگر پشت رل ننشیند.
    یک خانم راننده برای پارک دوبله چکار می کند؟!

    1) پس از شکستن چراغ عقب خودروی جلویی و چراغ جلوی خودروی عقبی به وسیله سپر ماشینش، با همسرش تماس می گیرد.

    2) آنقدر منتظر می ماند تا راننده یکی از دو خودرو بیاید و ماشینش را بردارد.

    3) به مخترع ماشین فحش می دهد که چرا ماشین را طوری اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بین دو خودرو به راحتی پارک کرد.

    4) از یک مرد عابر می خواهد که خودرو را برایش پارک کند.
    هنگامی که یک خانم راننده از داخل آینه مشاهده کند که یک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار می کند؟!

    1) هول می شود و پایش را می گذارد روی ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد می کند.

    2) جیغ می کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهای دیگر به داخل جوی آب و بعد با همسرش تماس می گیرد.

    3) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خیابان متوقف می کند تا بتواند بیمار داخل آمبولانس را ویزیت کند و یکسری دارو گیاهی و دوای خانگی برایش تجویز کند.

    4) در حال حرکت فرمان را ول می کند و برای بهبودی بیمار داخل آمبولانس دست به دعا برمی دارد.
    خانم های راننده به کدام قسمت خودرو بیش از بقیه علاقه مند می باشند؟!

    1) آینه ها؛ چون اگر در هنگام رانندگی کوچکترین خدشه ای در ظاهر آنها به وجود آید آنها را آگاه می کند.

    2) پخش سی دی؛ چون آهنگ های ملایم آن استرس آنها را در هنگام رانندگی کاهش می دهد.

    3) برف پاک کردن؛ چون خودش شیشه را تمیز می کند و نیازی نیست که برای تمیز کردن شیشه هم با همسرشان تماس بگیرند.

    4) داشبورد؛ چون انواع و اقسام وسایل و ابزارآلات شخصی و هر آن چیزی که فکرش را هم نمی کنید داخل آن جا می شود.
    تو مقوله ی ذهنی بهنام من اعصاب خورد کن ترین ادمم
    :biggrin:.........
    آره دیگه از بهنام چیزی به جز شر بهم نرسیده!!!!
    یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه.
    جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،
    پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام.
    مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو!
    باز هم به گریه كردن ادامه میده ،
    مرد میپرسه دیگه چیه ؟
    بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم .
    اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!
    اعتراف می کنم دوران طفولیت یکی از بازی های من و داداشم این بود. یه پتو مینداختیم وسط خونه، می نشستیم توش، یه مگس کشم برمی داشتیم پارو می زدیم، بعد فکر می کردم الان تو مدیترانه ایم. تازه غرق هم می شدیم.
    اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

    من شعر مینوشتم و زیر فرش قایم میکردم یه بار مامانم پیداشون کرد سریع کشیدم و فرار رفتم سوزوندمشون
    اعتراف می کنم یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون می زارم گوشم. آهنگ پلی نمی کنم. بعد گوش می کنم ببینم بقیه را جع به من چی می گن...

    اینقدر حال میده من از این کارا زیاد میکنم
    جالبیش اینه که چند بار صدا میکنن ببینن جواب میدی
    منم جواب نمیدم یهنی صدایی نمیشنوم
    اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.
    اعتراف می کنم یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون می زارم گوشم. آهنگ پلی نمی کنم. بعد گوش می کنم ببینم بقیه را جع به من چی می گن...
    اعتراف می کنم توی دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت سلام حالت خوبه؟ من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش. اما نمی دونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت آوری دادم. بد نیستم. بعدش اون پرسید: خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟ با خودم گفتم، این دیگه چه سوالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم. برای همین گفتم: اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم. وقتی سوال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم.

    پرسید: «منم می تونم بیام طرفت؟» سوال کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم، مناسب تره، به خاطر همین بهش گفتم: نه الان یکم سرم شلوغه! یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت: «ببین، من بعدا باهات تماس می گیرم. یه احمق داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سوال های من جواب میده.»
    :biggrin:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا