sarang saman
پسندها
103

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • لا مذهب تنهائی ...


    از در ِ بسته تو می آید ...


    از در ِ باز بیرون نمی رود ...
    خندیدن خوب است
    قهقه عالیست
    گریستن آدم را ارام میکند
    اما...
    لعنت بر بغض!
    سلام مرسی ک پروفم رو منفجر کردی الان تلافی میکنم :gol:
    ....
    پرسید بعد از من سیگارت رو ترک کردی؟ گفتم : نه کبریت رو ترک کردم سیگار رو با سیگار روشن می کنم
    بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند…. و گنجشکها جدی جدی می میرند. آدمها شوخی شوخی زخم می زنند …. و قلبها جدی جدی می شکنند. آذمها شوخی شوخی لبخند می زنند…. و دلها جدی جدی عاشق می شوند .
    بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
    بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
    بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
    بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
    بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
    بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
    بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
    ***
    بچه که بودیم…
    قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
    بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
    اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
    کاش هنوزم همه رو
    به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم …
    بچه که بودیم اگه با کسی
    دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
    بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
    بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
    بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
    بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
    بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
    بچه که بودیــم بچه بودیــم
    بزرگ که شدیــم بزرگ که نشدیم هیــچ؛ دیگه همــون بــچه هم نیســتیم
    بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
    اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
    کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
    کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
    را از نگاهش می توان خواند
    تقصیر ما نیست بر روی حرف هایمان نمی مانیم. ما در زمینی زندگی میکنیم که روزی دوبار خودش را دور می زند !
    راهی بروید که روندگان آن کمند! دوست داشتن عادت است و عشق،دوست داشتن بیش از حد! عشق نیز دو حالت بیشتر ندارد: یا خود خواهی است یا ایثار!
    ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند،چه تلخ است قصه ی عادت!
    قلب آدما مثل قلکه،اگهسکه محبت کسی توش افتاد،نمیشه درش آورد مگه بشکنیش
    امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما … عزیزی نباشد
    بیا کلاغ پر بازی کنیم ،روزهای بی تو بودن پر،فکر بی تو بودن پر،دوست داشتن کسی جز تو پر،عشق کسی جز تو تو سرم پر ،فقط خواهش می کنم تو نپر
    حاصل عشق مترسک به کلاغ (مرگ یک مزرعه است !) دكتر شريعتي
    گاه سکوت معجزه میکند... و می آموزی که همیشه
    <بودن> در فریاد نیست
    یک ساعت که افتاب بتابه خاطره آن همه شب ها ی بارانی از یاد میره این است حکایت آدم
    ها ...فراموشی..........
    رسم اين شهر عجيب است بيا برگرديم/ قصد اين قوم فريب است بيا برگرديم/ آنكه يك روز دل به نگاهش داديم/ خنده اش سرد و غريب است بيا برگرديم/ عشق بازيچه شهر است ولي در ده ما/ دختر عشق نجيب است بيا برگرديم...
    براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس
    ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ....

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ....

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ...

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﻭ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...

    ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ...ﺍﺳﯿﺮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ...

    ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ...

    ﮐﺎﺵ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺳﻬﻢ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩ...

    ﺍﻣﺎ..ﻏﺼﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ...ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ...

    ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺗﻤﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺣﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ...

    ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﯼ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ...

     
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا