sarang saman

sarang saman

عضو جدید از اینجا
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
57
پسندها
103
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • *Maedeh.archi*
    مهندسی :)زنانی ک ایرانی بودند... ;)پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست... :gol::gol:
    mahsa jo0on
    گریه ام میگیرد وقتی میبینم
    او که همه ی دنیای من است منت دیگری را میکشد...
    خیال شیشه ای
    دل من یه روز به دریا زد و رفت

    پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

    پاشنه کفش فردارو ور کشید

    آستین همت و بالا زد و رفت

    یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

    سنگ توی شیشه فردا زدو رفت

    حیوونی تازگی آدم شده بود

    به سرش هوای حوّا زد و رفت

    دفتر گذشته ها رو پاره کرد

    نامه فردا ها رو تا زد و رفت...

    ***

    دل من یه روز به دریا زد و رفت

    پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

    زنده ها خیلی براش کهنه بودند

    خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

    هوای تازه دلش میخواست ولی

    خرش و توی غبارا زد و رفت

    دنبال کلید خوشبختی می گشت

    خودشم قفلی رو قفلها زد و رفت
    S
    نه من بدجنسم نه تو
    بدجنس قصه ي من او... بود
    بچه ي قصه ي من او... بود
    بيا باهم زير باران قدم بزنيم
    حرف نشنيده اي بهم بزنيم
    چتر را تا كنيم خيس شويم
    لحضه اي پشت پا به غم بزنيم
    و او... را قراموش كنيم
    sarang saman
    چه مهمانان بی درد سری هستند مردگان
    نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
    نه به حرفی دلی را آلوده
    تنها به شمعی قانعند
    و اندکی سکوت...
    M
    من پاکم
    اصلاخود مریمم
    کو؟کجاست کسی تاپدری کند
    برای فرزند نیامده ام؟
    وبرایش تفسیر کند
    طعم آزادی را
    بگویدکه دندان برای آواساختن است وقت بوسیدن،
    نه دریدن!
    اینچنین خواهد شد،
    و من به جبران این جوانمردی،
    در روزگار بی مردی،به هر مردی،
    وعده ی دم تازه ی فرزندم را خواهم داد
    ف-ح
    koray
    باران گرفته تا تو بگویی سلام عشق / باران گرفته تا تو بگویی سلام درد /حتی بهار بوی زمستان گرفت و رفت / نفرین به آنکه از تو و باران جدام کرد
    M
    Ba dardha o zeshtiha o na kaamiha,asude tar mitavan tanha mand;
    B hamdard
    B gham gosar
    B dust...
    Dar dardha dust ra khabar nakardan,khod yek eshgh varzidan ast.
    Dr. Shari'ati
    amir 7334
    مرگ را پروای آن نیست
    که به انگیزه ای اندیشد
    زندگی را فرصتی آن قدر نیست
    که در آینه به قدمت خویش بنگرد
    و عشق را مجالی نیست
    حتی آن قدر که بگوید
    برای چه دوستت می دارد. . .
    S
    وا‍ژ ه ها همه تكرارين ولي وقتي بتوني قلمو رو كاغذ برقصوني عجيب هيجان ميگيرن
    saman205
    درد یعنی عاشقانه هایی که مینویسی


    تا دیگران را به یادعشقشان بیندازد


    و تو همچنان بنویس


    بدون اینکه


    عشق کسی باشی یا حتی


    در یاد کسی!
    مهربان
    سب بخیل
    خواهس میتنم بابایییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    بابای
    مهربان
    سب بخیل بابایییییییییییی خاب نی نی لو ببینی که لالات شیلین بسه:biggrin:
    سب بخیل
    مهربان
    نی نی گیگه هیسی نمیگه...فخط خوتت بیا ببین چه جولیه سعلت

    بابا ملسی زحمت کسیدی ولی
    دوسد دالمممممممممممم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا