floe
پسندها
2,451

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • i guees u will like it wont you?its like your soul .green and full of life.its just like u my frind.pure.
    well.i shoul thank u at the first place.coz this pic gave me a good idea about the life and it was good timing i shoul say .i mean it come in the right time coz i was needful to it.
    ني ها ، همهمه شان مي آيد.
    مرغان ، زمزمه شان مي آيد.


    در باز و نگه كم
    و پيامي رفته به بي سويي دشت‌.
    گاوي زير صنوبرها،
    ابديت روي چپر ها.
    از بن هر برگي وهمي آويزان
    و كلامي ني‌،
    نامي ني‌.
    پايين‌، جاده بيرنگي‌.
    بالا، خورشيد هم آهنگي‌.
    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه !
    راهي بود از ما تا گل هيچ .


    مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌.
    مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌،
    و صدايي به كوير.»
    مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما
    مي باريد.
    خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و نهان ها آوايي افشاندند.
    ما خاموش ، و بيابان نگران‌، و افق يك رشته نگاه‌.
    بنشستيم‌، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي‌، و زمين ها
    پر خواب‌.
    خوابيديم‌. مي گويند: دستي در خوابي گل مي چيد.
    سلام
    ببخش من ديشب يهويي بدون خداحافظي رفتم
    شوهرم اومد ذوق مرگ شدم:D
    آخه فكر ميكردم جمعه مياد :redface:
    به به آقای ساسان خان
    چی شد شما یادی از ما کردی؟
    چه رقص قشنگی
    آورین آورین :دی
    سلام ساسان جان خوبی؟ داشتم نوشته های خیلی قدیمی زیر آسمون باشگاه و میخوندم یادش بخیر......خیلی یادت کردم پیگیر شدم ببینم کجایی که متوجه شدم اسمتو عوض کردی خیلی خوشحال شدم . موفق باشی
    سلام دیدم خیلی نگران بودی که نبودم گفتم بیام از نگرانی در بیارم از این به بعد شبا خوب بخوابی سامان جون
    گفتید : نشنوید و نبینید
    گفتیم ما به چشم
    گفتید : منکر به فهم خویش شوید و شعور خویش
    گفتیم : دشوار حالتی ست ولی چشم
    دیدم اینک شما ز ما
    باری توقع عاشق بودن و دوست داشتن دارید
    آری شما که روی ز سنگ
    آری شما که دل از آهن دارید
    :w21:
    قرئت دسته جمعی زیارت جامعه کبیره چهارم خرداد برای امام هادی
    سلام .

    دیدن این مطلب ، خالی از لطف نیست .

    «« وصیت نامه ی آلبرت انیشتین »»

    سپاس...:gol:
    ما اینجوری غذا درست می کنیم شما چطور؟
    مقایسه مرورگرها به روایت تصویر
    تو به من خندیدی
    و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه
    سیب را دزدیم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست
    تو دید
    غضب آلوده به من کرد نگاه
    سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
    و تو رفتی و هنوز
    سالهاست که در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تکرار کنان
    می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان غرق این پندارم
    که چرا
    خانه کوچک ما سیب نداشت
    سلام.
    یک پیغام متفاوت و طولانی در صفحه ی مشخصات.
    ضمنا ترتیب پیغامها معکوس هستش.
    امیدوارم که شما هم مثل من ازش لذت ببرید.
    تقدیم به شما:gol:
    .
    .
    دکتر حسابی و انیشتین :
    در زمان تدريس در دانشگاه پرينستون دکتر حسابي تصميم مي گيرند سفره ي هفت سيني
    براي انيشتين و جمعي از بزرگترين دانشمندان دنيا از جمله"بور"،"فرمي"،
    "شوريندگر"و"ديراگ"و ديگر استادان دانشگاه بچينند و ايشان را براي سال نو
    دعوت کنند. آقاي دکتر خودشان کارتهاي دعوت را طراحي مي کنند و حاشيه ي آن را
    با گل هاي نيلوفر که زير ستون هاي تخت جمشيد هست تزئين مي کنند و منشا و مفهوم
    اين گلها را هم توضيح مي دهند. چون مي دانستند وقتي ريشه مشخص شود براي طرف
    مقابل دلدادگي ايجاد مي کند.

    دکتر مي گفت:"براي همه کارت دعوت فرستادم و چون مي دانستم انيشتين بدون
    ويالونش جايي نمي رود تاکيد کردم که سازش را هم با خود بياورد. همه سر وقت
    آمدند اما انيشتين 20دقيقه ديرتر آمد و گفت چون خواهرم را خيلي دوست دارم
    خواستم او هم جشن سال نو ايرانيان را ببيند. من فورا يک شمع به شمع هاي روشن
    اضافه کردم و..
    براي انيشتين توضيح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضاي
    .خانواده شمع روشن مي کنيم و اين شمع را براي خواهر شما اضافه کردم
    به هر حال بعد از يک سري صحبت هاي عمومي انيشتين از من خواست که با دميدن و
    خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ايراني ها در طول
    تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنايي را نگه داشته اند و از آن پاسداري
    کرده اند.
    براي ما ايراني ها شمع نماد زندگيست و ما معتقديم که زندگي در دست خداست و تنها
    او مي تواند اين شعله را خاموش کند يا روشن نگه دارد.
    آقاي دکتر مي خواست اتصال به اين تمدن را حفظ کند و مي گفت بعدها انيشتين به من
    گفت:"وقتي برمي گشتيم به خواهرم گفتم حالا مي فهمم معني يک تمدن 10هزارساله
    چيست. ما براي کريسمس به جنگل مي رويم درخت قطع مي کنيم و بعد با گلهاي مصنوعي
    آن را زينت مي دهيم اما وقتي از جشن سال نو ايراني ها برمي گرديم همه درختها
    سبزند و در کنار خيابان گل و سبزه روييده است.

    بالاخره آقاي دکتر جشن نوروز را با خواندن دعاي تحويل سال آغاز مي کنند و بعد
    اين دعا را تحليل و تفسير مي کنند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا