*Maedeh.archi*
پسندها
7,951

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کاش مي شد ابرها دريا شوند... تا که شايد خنده ها پيدا شوند... کاش مي شد غرق طوفان مي شديم...پاک همچون قطره باران مي شديم...کاش مرگ آرزوها خواب بود...در ميان اشک شب مهتاب بود...خوبي و پاکي،زلالي ها و نور...کاش بنشيند سر جاي غرور...کاش دنيامان بهشتي سبز بود...يا نمي شد روشنايي ها کبود...کاش دلها برترين پروانه بود... کاش در آن خانه ي پروا نبود...کاش ترس و دلهره معنا نداشت...يا سياهي ها درونش جا نداشت...کاش مي شد شعرها جان ميگرفت...اوج تا آن سوي زندان ميگرفت...کاش خوبيها فقط اينها نبود...در ميان جمعمان تنها نبود...کاش دنيامان شود مانند شعر...پر شود از پاکي و روياي مهر...کاش مي شد کاش در شعرم نبود...کاش مي شد از شقايقها سرود...کاش مي شد ازفراسوي نگاه...از ته دل عاشقي ديوانه بود.
    خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است ( دکتر شریعتی )
    یاد آن آموزگار ساده پوش / یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
    ای معلم نام و هم یادت بخیر / یاد درس آب و بابایت بخیر
    ای دبستانی ترین احساس من / بازگرد این مشق ها را خط بزن
    بچه های دکه سیگار سرد / کودکان کوچک اما مرد مرد
    کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود و تفریقی نبود
    کاش می شد باز کوچک می شدیم / لااقل یک روز کودک می شدیم
    کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش درد داشت
    گرمی دستانمان از آه بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود
    همکلاسی های درد و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار
    باوجود سوز و سرمای شدید / ریزعلی پیراهن از تن می درید
    تا درون نیمکت جا می شدیم / ما پر از تصمیم کبری می شدیم
    پاک کن هایی ز پاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم
    درس پند آموز روباه و خروس / روبه مکار و دزد و چاپلوس
    روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است
    کاکلی گنجشککی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود
    بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسبهای چوبکی
    خاطرات کودکی زیباترند / یادگاران کهن ماناترند
    درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود
    کاش چون پاییز بودم... کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
    برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
    آفتاب دیدگانم زرد میشد.
    آسمان سینه ام پر درد میشد
    ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
    اشکهایم همچو باران
    دامنم را ننگ میزد
    وه... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
    وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
    شاعری در چشم من میخواند.... شعری آسمانی
    در کنارم قلب عاشق شعله میزد
    در کنار آتش دردی نهانی
    نغمه من...
    همچو آوای نسیم پر شکسته
    عطر غم میریخت بر دلهای خسته
    پیش رویم:
    چهره تلخ زمستان جوانی
    پشت سر:
    اشوب عشقی ناگهانی
    سینه ام:
    منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
    کاش چون پاییز بودم....کاش چون پاییز بودم.
    یادش بخیر...!(سری دوم);)
    عکس دسته جمعی از شخصیت های کارتونی:smile:
    امیدوارم که خوشتون بیاد...:)
    امشب گرفته گريه ها دست دلم را


    دريا کمک کن تا بيابم ساحلم را


    در کوچه ی نور و صدا ره ميسپارم


    امشب اگر مرگم رسد حرفی ندارم
    هر چه قدر دوست داری به من پیله کن........من پروانگی را دوست دارم .
    دلم گرفته است
    دلم گرفته است
    به ایوان میروم و انگشتانم را
    بر پوست کشیده شب می کشم


    چراغ های رابطه تاریکند
    چراغ های رابطه تاریکند

    کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
    کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
    پرواز را بخاطر بسپار
    پرنده مردنی است.
    برای خودت زندگی کن
    کسی که تو رو "دوست"داشته باشد
    باتو"میماند"
    برای داشتنت"می جنگد"
    اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود
    اتل متل يه بابا
    که اون قديم قديما
    خسرتشو مي خوردن
    تمومي بچه ها
    اتل ميل يه دختر
    دردونه ي باباش بود
    هر جا که باباش مي رفت
    دخترشم باهاش بود
    اون عاشق باباش بود
    7 جمله دوست داشتنی:
    1- با گذشته تان صلح برقرار کنید تا زمانِ حالِ شما را تباه نکند.
    2- آنچه که دیگران درباره شما فکر می کنند اهمیتی ندارد.
    3- زمان همه چیز را التیام می بخشید. کمی زمان دهید، فقط مقداری.
    4- هیچکس دلیل خوشبختی شما نیست مگر خود شما.
    5- زندگی خود را با دیگران مقایسه نکنید، شما درک درستی از ماهیت سفر آنها ندارید.
    6- زیاد فکر نکنید، ندانستن پاسخ همه پرسشها اشکالی ندارد.
    7- لبخند بزنید، شما صاحب همه مشکلات دنیا نیستید.
    قدردانی
    بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
    که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
    غرض ها تیره دارد دوستی را
    غرض ها را چرا از دل نرانیم؟
    گهی خوش دل شوی از من که میرم
    چرا مرده پرست و خصم جانیم؟
    کنون پندار مردم، آشتی کن
    که در تسلیم، ما چون مردگانیم
    چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
    رخم را بوسه ده اکنون، همانیم
    وقتی جهان از ریشه جهنم
    و آدم از عدم
    و سعی از ریشه های یاس می آید
    وقتی که یک تفاوت ساده در حرف
    کفتار را به کفتر تبدیل می کند
    باید به بی تفاوتی واژه ها
    و واژه های بی طرفی
    مثل نان دل بست
    نان را از هر طرف بخوانی نان است.
    تو را برای لبخند تلخ لحظه ها

    پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم

    تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

    اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم

    تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
    رمانتیک ترین و عاشقانه ترین جمله در تاریخ ادبیات انگلیسی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا