اِ...
ملت تعطیل میشن درس می خونن ما تازه یاد تفریحاتِ سالمِمون می اُفتیم
من مامان اینام نیستن خونه داداشم تا 1:30 میاد خونه....پروازه. تا اون موقع هستمبعدش میرم مقالمو ترجمه کنم باید یه مدرک مترجمی زبانم بگیرم از بس این 2 ترم ترجمه کردم
آخ آخ آره بزا اینو بگم اتفاقا منم پریشب تو فیس بووک بودم مامانم واسم چایی آورد منم تا اومد صفحه گوگلو باز کردم رفت دوباره میوه آورد منم دوباره یه چیزی الکی باز کردم که نفهمه, یه نگاه به مانیتور انداخت دوباره رفت بعد از آشپزخونه گفت پانی جان بیا غذا بخور یسره کار نکن خسته میشی log off کردم اومدم شام خوردم , داداشم اومد خونه , مامانم به داداشم گفت پانی با کامپیوتر کار تحقیقاتی داره ها بزا راحت باشه منم گفتم نه مامان جون کارم تموم شد کلی بعدش خندیدم
پ.ن : لپ تاپم خراب شده از کامپیوتر داداشم استفاده می کنم
آجی امرو تعطیل رسمیه منم از صبح زود پاشدم اومدم اینترنت و فیس بووکو الانم اینجام خووووفم دوستم دیشب خاله شد نمی دونم چرا ولی منم ذوق مرگم خوش به حالش من که عمه می شم کارآموزیم تمووووووووم شد استادمون باهامون را اومد گفت این 80 ساعت که اومدین واستون 160 ساعت رد می کنم
دلم پرازاینجا وآدماش دیگه خسته شدم
بدبختی من این یه دونه ام همیشه هم دانشگاه ندارم پیام نور میخونم حوصلم سر میره مجبور میشم بیام اینجا اما دیگه ازآدمای اینجا هم مایوس شدم حوصلم اینجا بیشترسر میره
دلم بیشترمیگیره
اینجاهمه به فکرخودشونند یادارند باهم دعوا میکنندیاعاشقند یادارند هم دیگه رو گول میزنند چقدراون اولا خوب بود خوب بودیم یا من فکرمیکردم که خوبیم دلم خیلی گرفته
دلم برای شاپرک سابق آدمای سابق خیلی تنگ شده