narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

    تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

    و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

    مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

    دعایت می کنم، روزی بفهمی

    گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

    دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

    با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

    شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

    بخوانی خالق خود را

    اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

    ببوسی سجده گاه خالق خود را

    دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

    پیدا شوی در او

    دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

    با او بگویی:

    بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
    بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
    نغمه ام دلگیر و افسرده است
    نه سرودی؛ نه سروری
    نه هماوازی نه شوری
    زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است.
    یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است.
    این چه آیینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟
    من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر
    من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر
    من سرودی تازه می خواهم
    جنبشی؛ شوری؛ نشاطی، نغمه ای، فریادهایی تازه می جویم
    من به هر آیین و مسلک کو، کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر
    من تو را در سینه امید دیرینسال خواهم کشت
    من امید تازه می خواهم
    سوت پایان را بزن
    من حریف هرزگی تو
    و احمق بودن خودم نمی شوم . . .
    دلم گرفته

    دلم خيلي گرفته
    از خودم، از تنهائيم، از ترسهاي بي انتهام، از انتظار، از انتظار، از انتظار



    ....

    آره دلم خيلي پره
    دلم گرفته
    از تو، از اومدنت، از رفتنت، از نبودنت، از دوست داشتنت



    ....

    دلم گرفته
    بخدا دلم گرفته
    از خدا، از تو، از غماي رنگاوارنگ، از اينهمه دربدري، از اين مترسکاي بد، از همدلاي بي منتها، از دلخوشيهاي دمدمي، از آدماي مهربون

    دلم گرفته
    دارم ميترکم
    از دلي که دم به دم هواي گريه دارد، از چشمان خشکيده ام، از قطره اشکي که هيچوقت نباريد، از دلي که بايد دوباره عاشق شود و نمي تواند



    ....

    دلم گرفت
    ديگه طاقت ندارم
    از اين روزاي بد، از حسرت هاي هميشگي، از مرگي که نميرسد، از دردي که نميرود، از تنهائي، از تنهائي، از تنهائي، از تنهائي، از تنهائي، از تنهائي، از تنهائي


    ....


    دلم گرفته خدا
    دلم خيلي گرفته، دلم خيلي پره، دارم ميترکم، ديگه طاقت ندارم
    اگه میتونستم


    اگر ميتونستم همه خيابونا رو پر ماشين مي کردم تا وقتي مي خوايم از خيابون رد شيم دستمو بگيري...همه زمينارو پر برف مي کردم تا واسه اينکه سر نخوري بازومو بگيري...هر شب بارون مي باروندم تا بريم يه گوشه زير يه سرپناه بشينيم حرف بزنيم...عقب همه تاکسي هارو پر مسافر مي کردم تا مجبور شيم دوتايي جلو بشينيم
    اكنون كجايي؟

    اكنون كجايي اي خود ديگر من؟

    ايا در اين سكوت شب بيداري؟

    بگذار نسيم پاك

    تپش و مهرباني جاودانه ي قلبم را به تو برساند

    كجايي اي ستاره زيباي من؟

    تيرگي زندگي مرا در اغوش كشيده

    و اندوه بر من چيره گشته است.

    لبخندي در فضا بزن كه خواهد رسيد و مرا جاني دوباره خواهد داد!

    از انفاس خود عطري در فضا بپراكن كه حمايتم خواهد كرد!

    كجايي اي محبوب من؟

    اه چه بزرگ است عشق!

    وچه بي مقدارم من!



    جبران خليل جبران

    اكنون كجايي؟
    وقتی که دیگر نبود
    من به بودنش نیازمند شدم
    وقتی که دیگر رفت
    من به انتظار آمدنش نشستم
    وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
    من او را دوست داشتم
    وقتی او تمام کرد
    من شروع کردم
    وقتی او تمام شد من آغاز شدم
    و چه سخت است
    تنها متولد شدن
    مثل تنها زندگی کردن است
    مثل تنها مردن است
    "

    دکتر شریعتی
    سلام دوست عزیز

    :gol:شروع جزء26............ تاپیک قرائت هفتگی باشگاه مهندسان:gol:

    لامَصَصــ ب احْســــآس اسْتـ ... مَــزْرَعــه كـه نیســت هــِــی شُــخمَـــش مـیزَنــی لَعنَتـی !
    به هيچ صراطي مستقيم نيست ! دلي که بي تاب ِ نوازش ِ سر انگشتان ِ تـــو باشد...
    قصه بگو تا بخوابم...
    امشب قصه آمدنت را ميخواهم...
    ميخواني؟!
    كاش هفت ساله بودم روي نيمكت چوبي مي نشستم مداد سوسماري در دست باصداي تو ديكته مي نوشتم تو ميگفتي بنويس دلتنگي من آن را اشتباه مي نگاشتم اخمي بر چهره مي نشاندي و من به جبران دلتنگي را هزار بار مي نوشتم!
    هيچ انتظاري ازكسي ندارم، و اين نشان دهنده قدرت من نيست! مسئله ، خستگي از اعتمادهاي شكسته است
    برای آن مینویسم که روزی دلش مهربان بود ، مینویسم تا بداند که دل شکستن هنر نیست ، نه دیگر نگاهم را برایش هدیه میکنم و نه دیگر دم از فاصله ها میزنم ، و نه با شعرهایم دلتنگی را فریاد میزنم .مینویسم تا شاید نامهربانی هایش را باور کند
    شنيده بودم "پــــا" "قــلب دوم" است... امّا باور نداشتم...

    تا آن زمان كه فهميدم،

    وقتی دل مانـــدن ندارم، پای رفتـــن هم نيست...
    حس بودنت در دورست ها به من شوق زندگی میبخشد، اما دوریت اینجا، همینجا آزارم میدهد، تو کجای زندگی من هستی که با تلنگری آرام و با چشمکی آشوبم میکنی؟
    مرا در بیستون بر خاک بسپارید که تا شب ها غم بی هم زبانی را برای کوهکن گویم.
    سلام دوستان
    :gol:شروع جزء 23 ...........تاپیک قرائت هفتگی باشگاه مهندسان:gol:

    سلام دوستان

    :gol:ختم بیست و یکم قرآن کریم.......تاپیک مهدیه 1 حرکت به سمت ظهور:gol:

    سلام

    امام صادق (ع) فرمودند:
    هرکه در حال جوانی قرآن بخواند و با ایمان باشد قرآن با گوشت و خونش بیامیزد و خدای عزوجل او را با فرشتگان پیغامبرنده و نیکرفتارش رفیق کند و قرآن برای او در روز قیامت پرده و مانعی از آتش باشد...

    :gol:شروع جزء 22 ........تاپیک قرائت هفتگی باشگاه مهندسان:gol:
    دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛
    بگه : نرو !
    کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛
    بگه : "صبر کن منم باهات بیام،
    تنها نرو ...



    Click here to view the original image of 700x438px and 35KB.
    [IMG]


    Click here to view the original image of 700x438px and 19KB.
    [IMG]
    آنقدر شاعرم امشب که دلم ،

    از پس سینه برون آمده باز

    او نگاهش به من است

    من نگاهم به قدم رنجه تو

    آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

    روح روحانی تو حال مرا می فهمد
    عشق و بهانه از تو / ناز و نوازش از من
    قهر و گلایه از تو / آشتی و سازش از من
    یه قلب ساده از تو / عشق و علاقه از من
    فقط، فقط تو گل باش / ریشه و ساقه از من
    می توانی بروی قصه و رویا بشوی
    راهی دورترین گوشه دنیا بشوی
    من و تو مثل دوتا رود موازی بودیم
    من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
    تو آخرین روزهای سال 90، یه جمله یادگاری از خودتون بنویسید
    کـاش دفتـر خاطراتــم
    چراغ جادو بود
    تا هر وقت از سـرِ دلتنگــي
    به رويش دست ميکشيدم
    تــو از درونش
    با آرزوي من بيرون مي آمدي!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا