narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تنهایی های من پایانی ندارد


    از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام


    تنهایی را ستوده ام


    تنهایی را بوییده ام


    تنها یی را در کنج دل نهاده ام


    و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم
    نه من تنها شدم از تو * نه تو تنها شدی از من

    فقط یک لحظه دست تو * رها شد بیخودی از من

    فقط یک دفعه دیواری * نشسته بین من تا تو

    فقط دیگه نه تو با من * فقط دیگه نه من با تو

    فقط این آخرین باره * که چشمام رو تو وا میشه

    که این رویا اگر گاهی * من و تو شکل ما میشه

    فقط این اولین باره *که حس بی کسی دارم

    که حتی با حضور تو * همش دلواپسی دارم

    فقط این قصه مبهم * که باور کردنی هم نیست

    رسیده جایی از قلبم * که آواری بجز غم نیست
    من نه عاشق بودم

    ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

    من خودم بودمو یک حس غریب

    که به صد عشق و هوس می ارزد
    غم آوارگی و دربدری

    قاصدک وای به من

    همه از خویش مرا می رانند

    همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

    قاصدک دریابم!

    روحم عصیان زده و طوفانیست

    آسمان نگهم بارانیست

    قاصدک غم دارم

    غم به اندازه سنگینی عالم دارم

    قاصدک غم دارم...

    من شب فاصله ام تو کجایی یارم

    من لب حوصله ام تو کجایی یارم

    من به عادت بیمار تو کجایی یارم

    من ز دنیا بیزار تو کجایی یارم

    من به نفرین زمان تو کجایی یارم

    من در آغاز خزان تو کجایی یارم

    من به ماندن گریان تو کجایی یارم

    من به رفتن خندان تو کجایی یارم

    من به دل غم دارم تو کجایی یارم

    من تو را کم دارم تو کجایی یارم ...

    عکس تو خنده به لب داشت ولی...

    اشک چشمان مرا جاری کرد...
    فرقی نمی كند كه خزان است يا بهار


    تقويم بی تو هيچ زمانی قشنگ نيست!


    پروردگارا


    کمکم کن تا:

    به جای تسلی خواهی

    تسلی دهم

    و به جای درک شدن

    درک کنم.

    زیرا که پیدا کردن

    در گرو گم شدن است

    با بخشش دیگران

    خود بخشیده می شوم

    و در مرگ حیات جاودان می يابم.

    آمين

    اشك من جاری شد...

    جای تو خالی بود

    جـــــــــای تـــــــــو ...

    عكس تو درطاقچه ی كوچك قلبم خندید

    شعر دلتنگی من سخت گریست
    روز تنهایی من...

    روز نیلوفری یاد تو بود

    یاد لبخند نگاهت ...

    یاد رویایی آغوش تو بود

    روز تنهایی من...

    چهره سرد زمین یخ زده بود

    گره مردمك چشم تو باز

    به نگاه شب تنهاییمان زل زده بود

    روز تنهایی وغم.!

    قدر دلتنگی من...

    آســـمان پــیدا بود
    آنروز که سقف خانه ها چوبی بود
    گفتار و عمل در همه جا خوبی بود
    امروز بنای خانه ها سنگ شده
    دلها همه با نما هماهنگ شده
    بعضي وقت ها چيزي مي نويسي فقط براي يک نفر

    اما دلـــــــــــت میگیرد وقتي يادت مي افتد که هرکســـــــــــي ممکن است بخواند

    جـــــــــــــــــز آن يـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر.... ...
    دلتنگ یعنی من یعنی تورو خواستن
    دلتنگ یعنی من تنهای تنهایی
    دلتنگ یعنی تو پیشم نمیمونی اما نمیدونی هر لحظه اینجایی
    از روزگار دلم گرفته

    از این تکرار دلم گرفته

    دلم می خواد گریه کنم

    بارون ببار دلم گرفته

    برای گم کردن خویش

    رها شدن از کم و بیش

    برای در خود گم شدن

    جدا از این مردم شدن

    بهانه ی گریه می خوام

    بهانه ی فریاد زدن
    باور کنید ...



    باور کنید ...



    یک جایی



    که هنوز نمیدانم ...



    ... در زمانی



    که هنوز نمی فهمم ...



    کنار کسی



    که هنوز نمی شناسم ...



    جای من خالیست ...



    باور کنید ...!
    دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین
    چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
    میدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
    می گویند حساسیت فصلی است
    آری؛
    من به فصل فصلِ این دنیای بی تو حساسم!
    تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است...

    دلتنگي از کسي که دوستش داشتم و عميق ترين درد ها و رنجهاي عالم را در رگهايم جاري کرد !

    درد هايي که کابوس شبها و حقيقت روزهايم شد٬ دوری از تو حسرتي عميق به قلبم آويخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهاي دردناک داغ ستم پوشاند .

    دلتنگی براي کسي که فرصت اندکي براي خواستنش ٬ براي داشتنش داشتم.

    دلتنگي از مرزهايي که دورم کشيدند و مرا وادار کردند به دست خويش از کساني که دوستشان دارم کنده شوم .

    در انسوي مرزها دوست داشتن گناه است ٬ حق من نيست ٬ به اتش گناهي که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا