narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تمام خنده هایم را نذر کرده ام

    تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا

    عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد . . .
    نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

    فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

    و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
    به كسي كه دوستش داري بگو كه چقدر بهش علاقه داري

    و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي

    چون زماني كه از دستش بدي،

    مهم نيست كه چقدر بلند فرياد بزني

    اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد
    دلم یک دوست میخواهد، که خیلی مهربان باشد
    دلش اندازه دریا، به رنگ آسمان باشد
    کسی باشد که دردم را، بفهمد با دل و جانش
    پرستوی دلم راحت، بخوابد توی دستانش.......
    انقدر مرا سرد كرد .از خودش از عشق.....كه حالا جاي دلبستن يخ بستم.....آهاي رو احساسم پا نذارين ليز ميخورين.....
    عشق را در چشم تو روزی تلاوت می کنم با همه احساس خود را با تو قسمت می کنم مرز بی پايان مهرت را به من بخشيده ای در جوابت هر چه دارم من فدايت می کنم نور چشمت را چراغ شام تارم کرده ای من وجودم را هميشه فرش راهت می کنم ای تجلی گاه هر چه خوبی و مهر و صفا عاقبت مانند اشعار فريدون ناب نابت می کنم بر خرابات وجودم زندگی بخشيده ای تا نفس دارم هميشه شاد شادت می کنم همچو سروی گشته ای تا خم نگردد قامتم من صداقت را هميشه سرپناهت می کنم
    تــمــا م هــســتــیــم بــو د نــد ا نــســت



    شبی غمگین شبی بارونی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد

    دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

    به من می گفت تنهایی غریب هست..

    ببین با غربتش با من چه ها کرد

    تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

    او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تاته دنیا صدا کرد
    ببار بارون ببار بارون

    دلم از زندگی خونه

    دیگه هر جای این دنیا

    برام مثل یه زندونه

    ببار بارون که دلگیرم

    ببار بارون که غمگینم

    خراب حال من امشب

    دارم از غصه می میرم

    ببار ای نم نم بارون

    ببار امشب دلم خسته است

    ببار امشب دلم تنگه

    همه درها به روم بسته است

    ببار ای ابر بارونی

    ببار و گونمو تر کن

    مثل بغض دل ابرا

    ببار این بغضو پرپر کن

    نه دستی از سر یاری

    پناه خستگی ها شه

    نه فریاد هم آوازی

    غرور خلوت ما شه

    نه دلگرمی به رویایی

    که من هم بغض بارونم

    نه امیدی به فردایی

    که از فردا گریزونم..
    مثل شعری عاشقانه ، خواندنت را دوست دارم

    مهمان قلب من باش، ماندنت را دوست دارم

    آسمان صاف و ساده ، آبی ات را دوست دارم

    دور از ابر سیاهی ، نابیت را دوست دارم

    نیمه ماهی ، کنج شبها ، دیدنت را دوست دارم

    چون گل خوش رنگ و خوش بو ، چیدنت را دوست دارم

    من سلام گرم اما ، ساده ات را دوست دارم

    آن نگاه بر زمین افتاده ات رادوست دارم

    چشمهای از وفا آکنده ات را دوست دارم

    گل بخند ، آرام آرام خنده ات را دوست دارم

    آنهمه بخشندگی ، افتادگی را دوست دارم

    تا تو هستی در کنارم زندگی را دوست دارم
    اگر كلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست

    اگر كلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست

    اگر كلمه دوستت دارم راضی كننده و تسكین دهنده قلبهاست

    اگر كلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست

    اگر كلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست

    اگر كلمه دوستت دارم كلید زندان من و توست

    پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم


    تو را نگاه می کنم که خفته ای کنار من پس از تمام اضطراب عذاب و انتظار من

    تو را نگاه می کنم که دیدنی ترین تویی و از تو حرف می زنم که گفتنی ترین تویی

    من از تو حرف می زنم شب عاشقانه می شود تو را ادامه می دهم همین ترانه می شود

    کاش به شهر خوب تو مرا همیشه راه بود راه به تو رسیدنم همین پل نگاه بود

    مرا ببر به خواب خود که خسته ام از همه کس که خواب و بیداری من هر دو شکنجه بود و بس
    من از تو حرف می زنم شب عاشقانه می شودتو را ادامه می دهم

    همین ترانه می شود...
    در هر غروب
    در امتداد شب
    من هستم و تمامت تنهایی
    با خویشتن نشستن
    در خویشتن شکستن
    این راز سر به مهر
    تا کی درون سینه نهفتن
    گفتن
    بی هیچ باک و دلهره گفتن
    یاری کن
    مرا به گفتن این راز باز یاری کن
    ای روی تو به تیره شبان آفتاب روز
    می خواهمت هنوز

    امیدم باش َ

    امید آخرینم باش

    و نوشدارو برایم باش

    برای این دل ریشم تو مرحم باش

    تو با مهرت عزیزم باش

    تو عشقم باش

    تو تنها در كنارم باش

    ولیكن تا دم اخر

    كنارم باش

    كنارم باش
    به تو عادت دارم مثل پروانه به آتش، مثل عابد به عبادت و تو هر لحظه كه از من دوری، من به ويرانگری فاصله می انديشم در كتاب احساس واژه فاصله يك فاجعه معنا شده است تو توانايی آنرا داری كه به اين فاجعه پايان بخشی
    چه می شد اگر روزگارم تو باشی

    خزانم تو باشی بهارم تو باشی

    خدا خواست اینقدر تنها نباشم

    گل باغ بی برگ و بارم تو باشی

    شنيدم که می آيد از سمت باران

    بهاری که اميدوارم تو باشی

    فقط يک هوس دارم اينکه هميشه

    به هر جا که پا می گذارم تو باشی

    صدا کن که در حجم اين بی کسی ها

    کنار تو باشم کنارم تو باشی
    از نگاه تو مسلمانی من می لرزد

    اولین بیت خراسانی من می لرزد

    مثل یک نیمه شب سرد سراسر کابوس

    عرقی سرد به پیشانی من می لرزد

    تو همان حور سپیدی که به هرم نفست

    پشت شب های زمستانی من می لرزد

    از کجا آمده ای کولی کافر کردار؟؟؟؟

    که چنین خرقه صنعانی من می لرزد

    شاید از تیره ی نفرین شده ی انسانی

    که سر شعله ی شیطانی من می لرزد

    کاش نوحی برسد از پس دریای غزل

    تا هنوز این دل طوفانی من می لرزد

    زیر باران بلا وقفه ی عشقی مسموم

    بیت تب کرده ی پایانی من لرزد
    در غربـتـی بدون تــو از دست می روم

    با این وجود عشق تــو تا هست می روم

    چشم تــو را نشانــه گرفته ست چشم من

    با یـاد تـو همیـشه از ایـن دست می روم

    گـاهی بدون ایـنــکه بدانـــم چـه می کنـم

    بی آدرس به کوچه ی بن بست می روم

    زخـمی تــریــن ِ عقــده ی آتـشفـــشـانـیم

    بغض مـرا که داغ تـو بشکست می روم

    با این همـــه کبوتــــر دلهــــای نــامه بر

    عاشق تــر از همیشه به پیـوست می روم
    از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی

    قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی

    رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار

    حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتي
    نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟
    ذره ذزه٬قطره قطره٬ میسوزم اما میمونم
    خودمم موندم چه جوری میتونم زنده بمونم
    هنوزم باور ندارم که تو نیستی و من هستم
    شایدم من مرده باشم٬ الکی میگن که هستم!
    ميدوني بزرگ ترين درد دنيا چيه؟
    اينه كه بفهمي پناه لحظه هات يه پناه گاه ديگه داره . . .
    به كدام جرم حكم صبر براي من صادر شده ، جرم من عشق بود
    شگفتا وقتي بود نمي ديدم
    وقتي مي خواند نمي شنيدم
    وقتي ديدم که نبود ...
    وقتي شنيدم که نخواند ...
    و من هنوز حيرانم

    حيران همه شبهايي که گذشت و تو نبودي !!!
    غربت ديرينه ام را با تو قسمت مي كنم ... تا ابد با درد و رنج خويش خلوت مي كنم

    رفتي و با رفتنت كاخ دلم ويرانه شد ... من در اين ويرانه ها احساس غربت ميکنم
    مي گن عاشقي يك شب است و پشيماني هزار شب حالا هزار شب پشيمانم كه چرا يك شب عاشق نبود
    خدايا به آنان كه ادعاي عاشقي تو را دارند بياموز . . .
    كه بزرگترين گناه شكستن دل آدميان است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا