bera
پسندها
2,303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بالهایم کو؟

    آنها را کجا گذاشته ام؟به دنبالشان می گردم !کسی آنها را ندیده؟
    انگار دراین زمین محبوس شده ام !و دیگر راه فراری نیست !یادم می آید چندی پیش بالهایم را از من گرفتند!!
    وآنها کسانی بودند که مرا در این زمین محبوس نمودند
    چه شیرین وعده دادند و چه تلخ بالهایم را ربودند!!
    اینک کجایند؟چرا تنهایم اینک؟
    بالهایم کو؟
    می خواهم بار دیگر پرواز کنم !!در اوج!
    بالای ابر های تاریک،فراسوی نور!
    زیر بالهایم کبوتران!زمین قفسی تنگ!زیربالهایم کبوتران!
    وعده ی پرواز با زنجیر ،بهای بالهای بی پروازم!!
    نگاهم ساکن و غمگین ...زنجیر برای پرواز؟؟؟
    دانه ای یافته ام !به گمانم دانه ی سیب باشد !آن را خواهم کاشت.....با او به اوج خواهم رفت!بالهایم روی ابرهاست...
    کبوتران!اگر بالهای سپیدم را یافتید !مواظبش باشید! به زودی خواهم آمد و شما را ندا خواهم داد.....بالهایم کو....؟؟
    ای کاش زندگی فقط زیبایی بود.................... خیلی سخته ببینی 70-80 درصد دوستات توی سن بیست و خرده ای انقدر درد و رنج دارن.............خدایااا
    زندگی دیدن یک باغچه از شیشه ی مسدود هواپیماست...............................................................
    یک نفر باز صدا زد سهراب...............کفشهایم کو.............................................................................................................
    کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد/
    که حتی ذهن ماهیگیر،از قلاب می ترسد/
    گرفته دامن شب را غباری آنچنان درهم/
    که پلک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب می ترسد/
    دیرگاهی است در این تنهایی، رنگ خاموشی در طرح لب است
    بانگی از دور مرا می خواند،
    لیک پایم در قیر شب است
    رخنه ایی نیست در این تاریکی
    در و دیوار به هم پیوسته،
    سایه ای می لغزد اگر روی زمین،
    نقش وهمی است ز بانگی رسته
    نسبت بال زنبور به بدن او بسیار کم است

    با توجه به قوانین آیرودینامیک پرواز ممکن نیست
    اما زنبور این را نمیداند و پرواز می کند
    اشتباه چیه سالار
    دمت گرمه
    از این به بعد تالارو دو نفری مترکونیم:دی

    هیچی سلامتی شکر خدا فکر کنم همه چی حله دیگه
    سلام آقا بهنام شب خوش
    تبریک ، دیدم on هستید ولی سمت تالار نمی یاید نگید با این عنوان سرتون شلوغ شده و باید وقت قبلی گرفت.:smile:
    من 2ساله درسم تمام شده از اول مهر امسال تو یه مدرسه تدریس میکردم چون شرایط استخدام نیست میخوام برم سر اغ رشته ی خودم یه کارخونه ی تولید نیترات نیرو میخواد یکی از اشناها منو معرفی کرده نمیدونم چی میخوان بپرسن؟
    سلام خوبین؟ببخشید من یه سری مطلب در مورد نیترات یا کارخونه ی تولید نیترات میخوام میتونید کمکم کنید؟
    سلام خوبید شما؟
    بله هنوز مشهدم
    نه تا چهارشنبه کلاس دارم:(
    سلام داداشی
    مبارک باشه
    بابا فعال
    خوبی
    دلم برات تنگیده بود
    گفتم به بهانه تبریک گفتن یه سری به پروفتون بزنم
    امیدوارم همیشه فعال و موفق باشید
    سلام بهنام جان :gol:
    داداش تبریک میگم...
    انشالله در زندگی هم همیشه موفق، سلامت و سربلند باشی
    خ باحاله

    ببین اینجا رو

    1شخصیت رو خدس بزن ج سوالاش رو بده
    بهت میگه اسم اون شخصیت تو ذهنت رو!!!ایرانی خارجی..حتی اعضا فامیلت ...خیوون
    !!!!!!:eek:
    من همه رو امتحان کردم!
    سلام بهنام خان...ممنون
    آره....خط اول این شعر سهرابه دیگه....بهتون پیشنهاد میکنم این شعرو با صدای خسرو شکیبایی گوش بدید...بی نظیره...مخصوصا همون اولین جملش یه حس عجیب داره

    گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند
    شب سلیس است و یکدست و باز
    شمعدانی ها
    و صدا دار ترین شاخه فصل ماه را می شنوند
    پلکان جلو ساختمان
    در فانوس به دست و در اسراف نسیم
    گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
    چشم تو زینت تاریکی نیست
    پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا
    و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
    و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
    پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت :ـ
    بهترین چیز رسیدنم به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا