حــامد
پسندها
8,991

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کاری به اون ندارم
    خسته‌م
    دلم میخواد دو روز بخوابم
    سیلام ریفیخ . یک عدد خواهش دارم خدمت شوما
    موخام نظرت رو در مورد شخصیتم بدونم ، بی تارف ، بی شوخی ، راسّ و حسینی ! [img][img]
    واسم جالبه بدونم هر کی چ فکری در موردم موکونه ... [img]
    خصوصی یا عمومی واسم فرق نیداره ، یه کوچمولو واسم بنویس .. همون قدی که میشناسی[img]
    چه خوش روزي بود روز جدايي
    اگر با وي نباشد بي وفايي


    اگر چه تلخ باشد فرقت يار
    در او شيرين بود اميد ديدار


    خوش است اندوه تنهايي كشيدن
    اگر باشد اميد بازديدن


    چه باشد گر خورم صد سال تيمار
    چوبينم دوست را يك روز ديدار


    اگر يك روز با دلبر خوري نوش
    كني تيمار صدساله فراموش


    نه اي دل تو كمي از باغباني
    نه مهر تو كم است از گلستاني


    نبيني چون باغبان چون گل بكارد
    چه مايه غم خورد تا گل برآرد


    به روز وشب بود بي خورد وبي خواب
    گهي پيرايد او را گه دهد آب


    گهي از بهر او خوابش رميده
    گهي از خار او دستش خليده


    به اميد آن همه تيمار بيند
    كه تا دوزي براو گل بار بيند


    ..
    گر اميدم نماند واي جانم
    كه بي اميد يك ساعت نمانم
    راه های ارتباطیتو بستی، مبادا که ترک بردارد؟؟؟!! :D متقلب!!! :surprised:
    سلام ، یک سوال . Video Cll ام تو یاهو مسنجر فعال نیست !!! نظری نداری چجوری فعالش کنم ؟
    ديدم شماها محلم نميدين رفتم اونجا.
    تازه خيلي هم دلت بخواد.پل ارتباطي شدم بين شيمي و كامپيوتر!:D
    بده ميخوام صلح برقرار كنم؟
    من دلم مي‌خواهد

    خانه‌اي داشته باشم پر دوست

    کنج هر ديوارش

    دوست‌هايم بنشينند آرام

    گل بگو گل بشنو...؛



    هر کسي مي‌خواهد

    وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

    يک سبد بوي گل سرخ

    به من هديه کند



    شرط وارد گشتن

    شست و شوي دل‌هاست

    شرط آن داشتن

    يک دل بي رنگ و رياست...



    بر درش برگ گلي مي‌کوبم

    روي آن با قلم سبز بهار

    مي‌نويسم اي يار

    خانه‌ي ما اينجاست



    تا که سهراب نپرسد ديگر

    " خانه دوست کجاست ؟ "



    (( فريدون مشيري ))
    سپردم اگه اون کاری و که بهت گفتم نکن کردی خبرم کنن فوری!
    با خودته دیگه
    حامد جان من به مشورت فوری باید باتون بکنم
    وقت دارید؟
    اولا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی!
    میگفت: شما... مام میگفتیم: ما؟
    میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین!
    مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر!
    آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب
    بعد میگفت همینجا خوبه اونوخت مثه بچه آدم میشستیم برناممونو میدیدیم !!!

    یعنی یه همچین بچه هایی بودیم ما..!
    دیگه چی باید بشه.....
    به ثانیه نکشیده یادت میره من الهه ام نه الهام.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا