چه خوش روزي بود روز جدايي
اگر با وي نباشد بي وفايي
اگر چه تلخ باشد فرقت يار
در او شيرين بود اميد ديدار
خوش است اندوه تنهايي كشيدن
اگر باشد اميد بازديدن
چه باشد گر خورم صد سال تيمار
چوبينم دوست را يك روز ديدار
اگر يك روز با دلبر خوري نوش
كني تيمار صدساله فراموش
نه اي دل تو كمي از باغباني
نه مهر تو كم است از گلستاني
نبيني چون باغبان چون گل بكارد
چه مايه غم خورد تا گل برآرد
به روز وشب بود بي خورد وبي خواب
گهي پيرايد او را گه دهد آب
گهي از بهر او خوابش رميده
گهي از خار او دستش خليده
به اميد آن همه تيمار بيند
كه تا دوزي براو گل بار بيند
..
گر اميدم نماند واي جانم
كه بي اميد يك ساعت نمانم