sama jooon
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آجی...صبح قفل بودی که پیام تبریک بزارم واست..
    سللللام عمهه ژونم،عمل خوف بود عمه،فقط الانی نبس(نصف)صولت نی نی پف کلده
    منم خوفم... آره میشه! یه ۲۰دقه درس میخونی، یه ساعت میای نت :دی
    قبلا دز اسپم زدنت خیلی بالابود هرجا میرفتم میدیدمت ! ولی الان دیگه زیاد اسپم نمیدی ! :D
    سلام سما جون... میسی تو خوبی؟:love: دارم پای نت درس میخونم:d
    وای 1 ساعته میخوام برم هی نمیرم
    دیگه واقعا باااااااااااااااااااای
    :دی
    مرسییییییییی
    من باید برم
    با اجازه
    خییییییلیییییییییییی خوش حال شدم باهات حرفیدم خیلی
    بای بای
    من عمرا از خوابم بزنم واسه درس
    یعنی اگه بدونم میوفتم هم بیدار نمیمونم
    فقط یکشنبه شب یهو جو گرفته بود منو تا ساعت 4 بیدار بودم واسه ارشد میخوندم!!!!!!!!!!!
    جان من داری؟؟؟؟
    دارم دیوونه میشم
    آره احتمالا مال مشغله اس مشغله ذهنی
    خیلی ماهی میدونستی؟
    قابلتو نداشت خانم مهندس، ولی چه میشه کرد عاقبت دانشجوها همینه دیگه
    آره خب واقعا یه روزی دلم برای این روزا تنگ میشه
    منم آخه خوابم زیاده همیشه
    اما نمیدونم این هفته چم شده!!!!!!!!
    از دانشگاه خبری جز بدبختی نیس
    این روزا یه چیزیم شده نمیدونم چیه
    باورت میشه شبا قهوه میخورم
    بعد کلا نمیخوابم
    بعد عصر از ساعت 4 تا 5:30 میخوابم و دوباره روال قبلی
    از شنبه تا حالا اینجوری شدم !!!!!
    عکس پروف
    من خوبم تو چه خبرا؟
    خواهر منم معماری میخونه هااا
    چقدر دردسر داره این رشته
    اهل دانشگاهم
    جانمازم نقشه
    قبله ام اتلیه
    استادی دارم، بهتر از اب روان
    دوستانی، بهتر از برگ درخت
    رشته ام معماری است
    گاه گاهی می کشم من نقشه
    می سپارم به شما
    تا به یک نمره ناقابل بیست که در ان زندانی است
    دلتان زنده شود
    چه خیالی؟ چه خیالی؟ می دانم
    گپ زدن بیهوده است
    خوب می دانم، دانشم بیهوده است
    بس نخوابیدم من
    نقشه هایم را وقتی می کشم
    که خروس می کشد خمیازه
    روزگارم خوش نیست
    ژتونی دارم، خرده عقلی، سر سوزن ذوقی
    اما دل خوش سیری چند
    خوب یادم است مدرسه جای ازادی بود
    نمره بی خواهش می اوردیم
    و کلاس چقدر زیبا بود
    و معلم چقدر حوصله داشت
    درس خواندن ان روز مثل یک بازی بود
    کم کم دور شدم از انجا
    بار خود را بستم
    عاقبت رفتم در دانشگاه
    به محیط خشن اموزش
    و به دانشکده معماری سرایت کردم
    چیز ها دیدم در دانشگاه
    بارش اشک از نمره تک
    جنگ اموزش با دانشجو
    حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر
    قتل یک لبخند در اخر ترم
    همه را من دیدم
    ولی باید همیشه در این دانشگاه به دنبال اساتید بدویم
    و ما بدانیم که اگر سلف نباشد همگی می میریم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا