نمی خواستم ناراحتت کنم
فراموش کن فراموش کن
فقط فقط یه جمله اگر احساس کردی به کسی حرفی زدی که حقش نبوده حتما جبرانش کن تا فرصت هست .
شب بخیر
دنیا را برایت شاد شاد و شادی را برایت دنیا دنیا آرزومندم .
عوضش من برات گل فرستاده بودم به اون زیبایی نمی گی.
میشی کاربر فعال فکر کنم نه مدیر بازنشسته
از اول قرار بود بشی همکار نه بازنشسته
ولی با این کارات باید به جای ماژور می ذاشتی عجول زمین شناس بیشتر بهت میومد
برو بابا دیوونه ای دیگه من جای تو بودم عین خیالم نبود البته برای رفت تو ناراحن شدم ا
ولی مگه ناسا رو ازت گرفتن
چند روز پیش ازم پرسیدن از پاتی اخراج بشی چه می کنی گفتم همون کاری که قبل از اومدن انجام میدادم
بعدا میای ؟؟؟وقتی دوره اخی تموم بشه
خوبه فعلا که همه چی آرومه من چقدر خوشحالم
میدونی که من تعصب به مکان مجازی ندارم میشناسی منو دیگه فقط حسب بار سنگین مسئولیت که شما رو دوشش رها کردی و رفتی اونجا فعالترم
اینجا علمی اونجا دوستی با برو بچ
سلام
بابا جونه خودت انقدر از من تعریف نکن
کی گفته من چیزی بارمه
هرکی میرسه بهش میگی من زمین شناس بزرگم
من دارم دنبال یکی میگردم دستمو بگیره
به جون شما بوق بوقم
لقمان حکیم(ره)پسر را گفت:امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندی بنویس. شبانگاه همه آنچه را که نوشتی بر من بخوان انگاه روزه ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه پسر هر چه نوشته بود خواند. دیر وقت شد وطعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد وپسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود نوشت وتا نوشته را برخواند آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم هیچ نگفت شب پدر از او خواست تا کاغذها بیاورد و نوشته ها برخواند . پسر گفت: امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم.لقمان گفت: پس بیا و از این نان که در سفره است بخور و بدان که روز قیامت آنان که کم گفته اند چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری.