alireza_tc_eng
پسندها
236

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است !
    مگر هردو از یک تن نیست؟
    بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
    (( فریدون... فرخزاد ))
    یکی از اساتیدمون میگفت: "یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
    یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....
    قضیه به گوش استاد رسيد (ميدونيد كه، توسط عده اي از آقا پسرهاي جان بر كف!!!!!)، جلسه بعد استاد کمي دیر اومد سر کلاس و براي توجيه دير آمدنش گفت: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
    دخترا پا شدند كه برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود! تمام کلاس رفت رو هوا !!!! "
    ولن تاین رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی را برهم می زند ، آمد و آموخت رسم دلدادگی و باهم بودن را ، یکدل شدن و به فضای تفاهم پر کشیدن. .

    پیشاپیش مبارک با ارزوی موفقیت و خوشبختی برای تمام عشاق
    [IMG]
    انسانهای خوشبین و بدبین هر دو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را:gol:
    به به سلام علیکم مگه از این تایپیکا بزنن ما شما رو زیارت کنیم:biggrin: شوخی کردم ناراحت نشید
    سلام..
    اره با دکتر حسابی اشنایی دارم از اون استادا بوده ...:D
    زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد.
    وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
    دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند.
    در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
    درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
    پسر خوب ...برو استراحت کن زود زود زو ددددددددد خوب بشی:gol:
    باشه مرسی از این که وقت گذاشتید /یه دنیا تشکر:gol:
    می دونم ولی تمام ترم های ما 18 واحده تازه این ترمم فقط تربیت و تنظیم خانواده رو حذف کردم وگرنه این ترممون هم 17 واحد بود
    ببخشید من بد نوشتم این ترم 15 تا برداشتم والان ترم بعدم 18 واحده اگر بخوام از ترم بعدم چیزی اضافه کنم ترم فعلی ام میشه 18 تا و ترم بعدیم می شه 15 واحد
    من این ترم 15 واحد بر داشتم وترم بعدیم هم 18 واحده تنها درسی هم که از ترم بعد میتونم از ترم بعدیم بردارم یه درس 3 واحدیه که اگه بردارم ترم بعدم می شه 15 واحد برام هم سخته که این ترم رو سنگین بردارم اخه دارم تافل میگیرم حالا به نظرتون بردارم یا نه ؟
    سلام خوبید؟ چه عجب چشم ما به جمال چراغ روشنتون افتاد...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا