♥MitrA
پسندها
958

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • رازهای ما را تنها کسی در می یابد که دلی سرشار از اسرار داشته
    باشد.
    جبران خلیل جبران
    دوست سفرۀ نان و آتش اجاق توست، زیرا گرسنه به سراغ او
    می روی ونزد او آرامش و صفا می جویی.


    جبران خلیل جبران
    مردی در عالم رویا فرشته ای دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت.
    مرد جلو رفت و از فرشته پرسید: " این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟"
    فرشته جواب داد: " می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب ، آتش های جهنم را خاموش کنم.
    آن وقت ببینم چه کسی واقعاً خدا را دوست دارد!!!.
    صادق هدایت
    همه چیز نو شده است
    جز دل دیوانۀ من
    که به این کهنه گی عشق تو
    خو گرفته است


    چشمان سیاه
    چه معصومانه حرف زدی
    از دلتنگی هایت گفتی
    از بی تفاوتی من
    گله کردی و حق داشتی
    دلم برای دلت سوخت






    چشمان سیاه
    تو از کدام دیار آمدی؟
    در این زمانه که کسی از آشنا احوال نمی پرسد
    چرا نگران من بیگانه شدی




    چشمان سیاه
    فاصله ای نیست میان من وتو
    هر چه پیداست نگاه دل بی پروا بود
    تو به من نزدیک و من از جان نزدیکتر
    به کجا این همه بی مهری من حاشا بود




    چشمان سیاه
    چه سیاه می شود زندگی گاهی
    دل نپرسید چرا
    همه جا تیره و تار
    هیچ جا روشن نیست
    قفس خستگیم می لرزد
    آه دل تنگی من می پیچد
    بغض سرگشته من مبهوت است
    دیده از ندیدنت تاریک است
    تو کجایی که دلم به یاد تو می سازد
    به همه خار و خسان می نازد




    چشمان سیاه
    بین من و تو چه گذشت
    مهری که از تو به دلم نشست کو؟
    خرابم کردی و
    به نظاره این خرابه نشستی




    چشمان سیاه
    ترنم نگاه تو
    لطف و صفای نام تو
    به جان ودل خریده ام
    دیده منتظر ببین
    اشک روانه گشته است
    غصه و غم چشیده ام
    سکوت کرده این دلم
    ز عشق های این جهان
    عشقی چنین ندیده ام




    چشمان سیاه
    دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم

    بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
    یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو... میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت!!!
    قواعد روح را اسیر میکند،آنها مربوط به عقل اند،قلبی با محبت،نیازی به قواعد ندارد...
    سلام... عصرتون بخیر.... خوبین ؟ سلامتین ؟ خودمم نمیدونم .... نه کتابترو نخریدم.... فعلا در گیر خیلی از مسائلم.... کلا روزگار بر وفق مراد نیست.....
    سلاااااااااممممممممممممممم
    خوبییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟
    وای مرسی از پیامای قشنگت
    ممنون که به یادم بودی با مرام...
    اووووووووووو اینخده خوبه، بیا تو رو هم ببرم :دی
    آره از این به بعد دیگه همش میگردم دنبال حشره واسه ترمای بعدم
    30 تا لازم دارم
    فک کنم حدود 10 تا دارم
    البته استادمون گفته اگه حشرات ریزو اسلاید کنید 10 تا کافیه
    که من هیچی اسلاید نکردم
    آره عزیزم
    من مال خود اصفهانم
    ممنون میشم اگه چند تایی بدی
    اگه وقت بشه حتما میرم کوه صفه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا