J
پسندها
1,428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آخه تو پول داری مزدمو بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ادا.....
    چوپون....
    پشت کوهی فعلا خرت را ببر بالای کوه من باید 1 ساعتی برم
    برمیگردم
    واویلا
    مرغ و کبوترو
    دستمال یزدی
    و...
    آدم یاده فیلمهای قدیمی میفته
    اولا آتیش نشانی رو خبر کن تا آتیشت خانمان سوزمان نکرده
    دوما من خونه می سازم
    تابلو می سازم
    آپارتمان می سازم
    اینهمه آدم بسازیم باز تو می گی نمی سازم؟؟؟؟؟
    این هفته، هفته ی "بهترین دوسته".

    بهترین دوست تو کیه؟

    این مطلب رو واسه ی همه ی دوستای خوبت بفرست

    حتی واسه من.

    البته اگه یکی از دوستای خوبت حساب میشم.

    ببین چند تا پس میگیری.

    اگه بیشتر از 7 تاگرفتی پس واقعا محبوبی !

    دوستت دارم دوستم
    مشخصاتتو خوندم:biggrin:
    خواب زیاد باعث چاقی میشه.هواست به خودت باشه
    به مناسبت ولادت امام رضا (ع) با ذکر یا امام رضا حاضری بزنید
    سلام
    خوبین؟
    تو تاپیک دیدم در مورد تالار مهندسی کامپیوتر حرفی زده بودین و گفته بودین از چند سال به این طرف مطالبش هیچ فرقی نکرده
    شما که تازه وارد هستین و عضویتتون جدیده چه جوری به این مسئله پی بردین؟
    این جور موقع ها آدم شک میکنه یوزر دوم و ... باشین
    تو تالار وقتی میخواین جواب کاربری رو بدین حتی اگه مخالف شماس لطفا احترامشو نگه دارین
    مسخره کردن کار درستی نیست
    ممنون میشم این موارد رو رعایت کنین
    موفق باشین
    اسم اختصارم براش گذاشتم:redface:
    با دوستان جایی باشیم نشه بگی اختصار استفاده میشه:redface:
    پفیوزو به کسی نگیا خخخخخ:w16:
    اوزگلو اضافه کن
    از خودم بخوام بسازم[IMG]
    اوزبیل[IMG]
    اوزلک[IMG]
    اوزپیچ[IMG]
    اوزکوب[IMG]
    فعلا تا همینجا[IMG]
    یکی دیگم هست.اشنای ی فامیلمون.ی مرد تنها بوده.پیر بوده.ی خونه متروکه داشته ک سرداب داشته.فامیلمون میگفت همیشه عذا میبرد تو سروابه. میگفت ی سری رفتم ببینم چخبره تو پلها ک رسیدم دیگ جرات نکردم فرار کردم.صدای عجیب میومد
    دروغم نمیگه.بعد ک مرد دیگ خونشو خراب کردن و زمینش کردن .این مال خوزستانه
    اینم پاک میشه
    اون جریان مال اینورا نبوده کلی شنیده بودمش خخخ
    یکی دیگ هست مال اینوراس
    بابابزرگه مامانم میره کوه.خابیده بوده یهو میشنوه صدای ی زن میاد داره اواز میخونه.صداشم خیلی خوشگله.بیدار میشه میبینه ی کاروانه. ی سری گفت و گو رد و بدل میشه و اینا.این میفهمه اینا جن و پری ان.میرسه خونه تعریف میکنه و زهله ش میترکه.دو روز بعدش میمیره
    فک کنم مامانبزرگ بابام تازه بابابزرگمو باردار بوده ک این اتفاق میفته2
    من مامان بزرگم نزدیکا 90 سالش بود.اون اواخر خیلی عجیب شده بود.
    خونش قدیمی و اینا بود.هر شب یکی میرفت پیشش میموند.
    ی بار مامانم رفته بود.گفت از پلها ک میرفتم بالا دیدم صداش میاد داره با یکی حرف میزنه و دعوا میکنه.گفت رفتم پشت در دیدم ی چوب برداشته هی انگار یکیو میزنه میگ برو.گفت قلبم اومد تو دهنم.صداش زدم یهو جا خورد و انگار از ی دنیا دیگ اومد ببرون.
    تا صبح مامانم جرات نکرده بود بخابه.
    چند بار دیگم تکرار شده بود اینکاراش.:cry:
    این پیام حذف میشه
    خیالت تخت نمیذارم دست بکنی تو جیبت [IMG] مهمون ک نباید خرج بکنه
    من 95 درصد اوقات ک با دوستا دبیرستان یا کارشناسی میریم بیرون همیشه دنگی حساب میشه.
    بچها ارشد اون 5 درصدن ک اعصاب ادمو خورد میکنن[IMG]
    اینجاها ک میریم یکیش اول پولو میگیره خخ یکیش زنگو میزنیم صورتحسابو بیاره. اون یکیم میگیم هوی صورتحسابو بیار خخخخ
    پیاده هم میشه رفت یه ساعتی راه میشه خخخ ولی فکر برگشتم ک معده درد میگیریم.
    خیلی سخت بووود. نمیدونم سوالا رو از کجا درمیارن. از ی مبحثم گفته بود تو امتحان نیس ی سوال دو نمره ای داده بود:razz:
    گفتیم بهش خخخ گفتیم چرا اینجوری میکردی میگفت نمیدونم اون ماشینه ک اون جلومون وایساد فک کردم میخاد رد بشه بره ولی نرفت هول شدم خخخخ
    بعد یهو تصمیم عوض شد. ما هم رفتیم همونجا ک استاده پارک کرد پارک کردیم. یعنی خدا میدونه چقد ترم بالاییا بمون خندیدن و چقد استاده ناامید شد ازمون :w15::w15::w15:
    ی ساعتم اونجا خندیدیم .رومون نمیشد بریم تو خخخ
    تاحالا اونجوری از خنده دلم درد نگرفته بود خخخ هر چی ریمل و خط چشم داشتم اومد پایین شکل دیو شده بودم :w15::w15::w15:
    تا مدتها سوژه بود. برم تو گروهمون بگم یکم دیگم اونجا بخندیم خخخخ:w15::w15::w15:
    ی روز دانشگا بودیم. بین کلاسا چند ساعتی بیکار بودیم. رفتیم بستنی بخوریم. فاصله دانشکده تا بستنی فروشی هم زیاد بود. با ماشین دوستم رفتیم. موقع برگشت رسید جلو دانشکده. ی ماشینم از روبرو میومد. گفت بذار دور بزنم اونور پارک کنم. عاقا از اینجا بود ک سوتی ها شروع شد. استادمونم با ماشین پشت سر ما بود ک راه باز شه بره. اون ماشینه هم ک از روبرو میومد همونجا وایساده بود.(تقصیر اینم بودا) پسرای ترم بالاییمونم ک ما رو میشناختن سمت راست ما وایساده بودن. این دوست من هی میرفت جلو هی میومد عقب هی دور نمیزد دوباره میرفت جلو میومد عقب. رانندگیش خیلی خوبه نمیدونم اونروز چش شده بود خخخخ من ک دیگ هیچی نمیفهمیدم. اون یکی دوستم میگفت وای ابرومون رفت خخخ در این حین ک جلو عقب میرفتیم استادمون از پشت سر ما اومد سبقت گرفت رفت ی میدونی جلوتره دور زد رفت بالای دانشکده پارک کرد پیاده شد ی تیکه مسیر پیاده اومد و رفت تو دانشکده ما همچنان اونجا جلو عقب میرفتیم:w15::w15::w15::w15: الانم ک دارم تعریف میکنم اشکم دراومده از خنده خخخخخ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا