• بتــــرس دخترم ، زود دلت را نباز به مردهایی که همه جای خانه شان دستمال کاغذی پیدا می شود.

    بتــــرس دخترم ، زود دلت را نبازبه مردهایی که انگشت های نوازشگرشان به سرعت پستی و بلندی های بدن ات را هنرمندانه پیدا می کنند.

    بتــــرس دخترم ، زود دلت را نباز به مردهایی که آدامس کبالت توی داشبرد ماشینشان، توی کشوی میز مطب شان،یا طبقه سوم کتابخانه شان پیدا می شود.
    بتــــرس دخترم ، زود دلت را نباز به مردهایی که فرق Always و Alldays را می دانند.
    متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند
    ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که
    تو را فرو بریزند
    تا تو را انکار کنند
    و از رویت رد شوند !!!
    چهارچیز است که نمی توان آنها را بازگرداند...


    سنگ...
    پس از رها کردن
    حرف...
    پس از گفتن
    موقعیت...
    پس از پایان یافتن
    و زمان...
    پس از گذشتن !
    واقعا نوشته هات قشنگن.
    می تونی کتاب هایی که می خونی رو به من معرفی کنی.
    مرسی
    تنها
    به خاطر ما ست
    که خورشید
    نور می آفریند
    ما اما
    از همه
    از همیشه
    تاریکتریم.
    من هنوزم... از بازی کلاغ پر... میترسم! میترسم بگویم "تو" و آرام بگویی ... پـــــــــــــر
    مردن بخاطر دوست هرگز سخت نیست ... پیدا کردن دوستی که برایت بمیرد سخت است...
    وقتی بارون میاد
    حضور خدا چقد بهتر احساس میشه..
    میدونی بارون یعنی چی..!؟
    بارون یعنی
    .
    .
    نقطه چین تا خدا .....
    هی “خودم”
    نترس؛
    من اینجام.

    هی “خودم”
    نترس؛
    من اینجام.
    نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

    ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم
    به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .
    .
    گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟

    گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟

    گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟

    گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟

    گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟

    گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟

    گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام تو من...
    salam aleikom...ey abab bikhial...un moghe ke man mashghale nadashtam u kelas mizashty....hala varagh bargashteo man mashghale daram vali kelas nemizaram....farghe mano u ine ha...!!!na shukhi kardam.khubi?>che khabar
    به نام خدایی که دوستش داریم
    زند گی رسم خوشایندی است
    پر و بالی دارد اندازه ی مرگ
    پرشی دارد اندازه ی عشق
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود
    زندگی بعد درخت است به چشم حشره
    زندگی ...
    حافظ :::::اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را --- به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را ++++صائب تبریزی::::: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را -- به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را ****هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد -- نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را ++++شهریار::::: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را -- به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را****هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد -- نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را ****سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند -- نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
    خوب پس خداروشکر مشغولی
    دعا می کنم که همیشه خوب و خوش باشی
    همه کاراتم به خوبی تمام بشه
    تو ای زیبا ترین مخلوق دنیایم

    تو ای والاترین مهمان دنیایم

    بدان آغوش من باز است

    شروع کن یک قدم با تو
    تمام گامهای مانده اش با من



    [IMG]
    [IMG]
    ای آنکه علی علی کنی کیست علی

    آنکس که تو وصف او کنی نیست علی

    یک روز بزی چنانچه میزیست علی

    آنگاه بیا به ما بگو کیست عــــــــلی
    (دکتر علی شریعتی )

    نه در حالت بمان، نه در جايت بمان!

    همواره روحی مهاجر باش

    به سوی مبدأ، به سوی مقصد

    به سوی آنجا که مي توانی انسان باشی
    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاهسیب دندان زده از دست تو افتاد به خک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا