مینویسم برای اینکه خودم را گم کُنم. یعنی دیگرانی هم که گُم میشوند مینویسند؟ دوروبرم را که نگاه میکنم میبینم چیزی نمانده تا گُمشدن. شاد نیستم. غمگینم. گُم میکنم خودم را. کسی که خودش را گُم میکند باید رودخانهای باشد که میرسد به دریا؛ نه اینکه با بادی از دریا ریخته باشد روی ماسهها و آفتاب روی ماسهها تابیده باشد و بخار کرده باشدش. من روی ماسههایم. آفتاب روی ماسهها میتابد. من بخار شدهام.