ooraman
پسندها
1,394

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خواهر خوبم

    اي منم بد نيستم ، ميگذره

    آره انتخاب رشته كردم

    4 تا اولويت اول رو پرستاري و علوم آزمايشگاهي اراك

    بقيه رو پرستاري زدم ،‌ هرچي پرستاري تو قطب و ناحيه بود زدم

    آخرش هم پرتوشناسي زدم

    آها دوتا فيزيوتراپي هم جهت دلخوشي زدم :دي
    سلام خواهر

    چطوري؟؟؟ نماز و روزت قبول

    نيستي ؟؟؟ خوبي خوشي ؟؟؟

    مرغ مينات چطوره ؟؟؟
    ااااا اوری جوون این چه حرفیه

    این روزا همه دم از پیری می زنن

    دخمل هنو قراره تورو شوور بدیم

    بیایم عروسیت

    :redface:چه شود

    عروسیه بالدیز یه چیز دیگس :دی
    اوری جوونم دپرس می زنی چرا؟

    دیگه شور و حال نداری

    اتفاقی افتاده؟
    اهههههههههههههه
    کچل و بی ریش خوشجلتر میشی
    :دی
    :biggrin:

    سیبیل دوچره فرمانی خون آلود :دی

    ای آبجی سیبیل
    ای آبجی ریشو
    ای آبجی چچل
    :دی
    سیبیل دوچرخه فرمانی
    سیبیل
    سیبیل
    سیبیل
    راستی میدونی چرا خانواده ما اینجوری شده ؟
    دختر مو نداره و پسر مو داره
    دختر سیبیل و ریش داره

    مو رو میشه کاشت رو سرت
    این سیبیلتو کجای دلمون بذاریم آخه!؟ :دی
    آره دیگه
    تو. که کچلی و گیس نداری
    پس همون گیسای منو میکشیم :دی
    :redface:باز خوفه یادون افتادین

    این خودش خیلیه

    راستی اوری جوونم می گم یه روزو مشخص کنیم بیایم واسه اسپم به یاده گذشته
    سلوم اوری جوونم

    منم دلم واسه اون زمونا و دور هم جمع شدنامون تنگولیده شده

    :cry::cry:اوری جوونم تو که این ورا پیدات نیست والا بازم دوره هم بودیم
    سلوم اوری جوونم خوبی؟

    چیکارا می کنی؟

    داداشتم که بالاخره اومد این زیر مشاهده می فرمایید :دی

    اوضاع خوبه؟
    بابا با كلاس ، عينكت روووووووووووووووووو

    وقتي جدي ميشي ، خيلي ترسناك ميشي :دي


    آبجي گله من برم بخوابم

    مراقب خودت باش ، خواباي خنده دار ببيني

    شبت شاد

    يا حق
    اوه اوه

    ببخشيد ، حالا بچه كه زدن نداره

    فراررررررررررررررر

    اوري عصباني ميشود
    اين مرغ مينات رو بده من تا روش آزمايش كنم :دي

    البته اگه قبلش خودم رو نميكشي
    خب اون موقع بچه بودم نميفهميدم كه ، 10 ساله بودم

    موش نداشتم كه روي خودم آزمايش ميكردم :دي
    از بچگي همينجور فعال بودم

    از بچگي هم خانواده مخالف بودن

    بچه بودم يواشكي زير تخت خوابم يك آزمايشگاه كوچولو داشتم

    كلي ماده شيمياي جمع كرده بودم زير تخت :دي
    يادم مياد بچگي هام چندتا ماده رو قاطي پاتي كردم ، مثلا دارو درست كردم ، جالب اينجا بود اون دارو رو روي خودم امتحان كردم جواب داد :surprised:
    فقط مشكل اينه كه منطقه از شهر دوره ، حدود 15 كيلومتر

    بعد توي كوهه

    فقط مشكل رفت و آمد

    تا حالا يكبار بيشتر نتونستم به اونجا برم

    اما از دور روش كار ميكنم

    بابام نميزاره :دي ( همش ميگه بشين پسر ، انقدر آدم باهوش تر از تو هست كه نگو ، چكار ميكني ؟؟ )

    اما من به كارم ادامه ميدم ، شايد به نتيجه اي نرسم ، اما ميتونه نقطه استارت باشه ( اگه بابام هي زد حال نزنه )
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا