خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم / نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم...
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی / بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم...
ها مامان رضا
می ایتو چشم مردم تنگه !
آخه هیکی نیس بگه من با همه ی جوونیم بیزارم رخت و لباسی مردم بشورم ای مرد دود کنه بره هوا ؟
آخه ای رسمشه ؟
ای خو شدنیه ؟
الهی جز جیگر بزنن اونوی که ماره چش کردن
حالو شوم بی تو، ای ترشیو تازه انداختم با یه کاهو باهم بخورمی ، یه زِی غیبت کنیم ، جیگرمون خُنُک بشه
سلام
رها جان يه سوال دارم
بايد جداول ضميمه كتاب دكتر قيابكلو رو هم حفظ باشيم؟
ميدونم مثلا واژه هاي اخر كتاب دكتر پيرنيا رو بايد حفظ بود اما مال خانم قيابكلو واقعا قابل حفظ نيست
نظرت چيه؟
مامان رضا ووی بچو نشسه اینجو هی آزاروم می ده
اسم خودمم یادُم رفته :دی
مامان رضا اومدیو نسازیا
اوموقه که ما تو کوچه ی قر و آشتی برو بیایی داشتیم
یه محله بود یه مامان امید
شومو داشتی با بچه ی کویچیکوم بازی می کرده
ها مامان رضا
من ایناره که می گم مضه خودتونه :دی
آدم یه بزرگی کوچیکی می کنه
حالا او خدا خوب کِردو من به ای روز انداخته
شما که نباس بزرگ و کوچیک یادتون بره :دی
نیگا مامان امید
اومدیو نسازیا
مامان امید او گور به گور شودو اول من اسد یا شوما ره ؟
نیگا داری باز سر به سرم می زارینا
حالا من نمخوام اینجو جلو جمع یه چی بگم نمزارینوم :دی
من چرا باید تو دوران نقاحت بازم فعالیت کنم اخه؟؟
منم نقاحت بیکار میخوام
پس عمرا نمیذارم این مدت زیادی خوشبحالت بشه!
نه که حسود باشمااااااااااااا؟؟؟ نهههه اصلا و ابدااااااااا
فقط نمیخوام پشتت باد بخوره و زیادی فاصله بگیری که بعدا نتونی کار کنی