سلام بر ابجی زیبا ، خوبی ؟
بابت عکس ممنونم ؛ چه خبرا ؟ چی کارا می کنی ؟
تابستون خوش می گذره ؟
ساقی ار باده ازین دست به جام اندازد / عارفان را همه در شرب مدام اندازد
ور چنین زیر خم زلف نهد دانه ی خال / ای بسا مرغ خرد را که بدام اندازد
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف / سر و دستار نداند که کدام اندازد
(حافظ)
یه مدت بود که خیلی از شعر و ادبیات دور افتاده بودم , خوبی اینجا برای من اینه که وقتی میام باز به دنیای شعر بر می گردم
یادمه قبلا به خودم قول داده بودم هر رشته ای خوندم از ادبیات دور نیفتم اما ...
یا علی
همیشه خوب باشی...
همون ساده خوبه. پیچوندنش چیزی نداره جز...
اینجور فکر می کنی؟ تصور کن جایی هستی که جای سوزن انداختن نیست و اون وقت صدای کسی رو هم نمی شنوی... ( البته اعتراف می کنم دارم کم کم کسی رو هم نمی بینم! )
خیلی خوبه! دوستش دارم چون رفیق شفیق دوستمه ( سارتر! )
هنوز کتابی ازش نخوندم. بازم مثل همیشه ازم جلوتری... ترجمه کیه؟
سلام...
مجدد!
برای همین زندگیه که درس می خونی دیگه! خوبه که از راه نزدیک تری بهش رسیدی! شاد و سلامت و موفق باشی
بعضی وقتا؟!
مجبورم! یاد دوست!
ممنون. خوبم... و با بودن دوستان بهتر
خوش برگشتی!
همهمه؟ تو صدایی می شنوی؟ البته منظرو از اون صدا این صدا نیست. این بیشتر شبیه صدای در و پنجره ست! یا مثلا خالی کردن ماسه و آجر! یا حتی صدای یه موتور گازی که وایستاده و حرکتی نمی کنه!
چه مثال هایی بود!
قضیه زیاد پیچیده نیست. خودمون می پیچونیم!