starless sky
پسندها
196

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    مقاله ای که بچه ها نتونستن دانلود کنن رو براتون گرفتن
    البته زبان مقاله چینی هست
    من تونستم به صورت فایل CAJ براتون دانلود کنم
    سلام دوست عزیز
    لطفا در تالار مقالات روزی دو درخواست داشته باشین
    این مقالات رو به حساب فردای شما میذارم
    سپاس
    دل واپست شدم ...چقدر دیر آمدی !؟
    باور نمی کنی که دل من هزار راه ....
    بر گشت و مات توی دو چشمم نگاه کرد
    شرمنده اشتباه گرفتم .... اشتباه
    نون و پنیر و هق هق سفره ی سرد عاشق
    نون و پنیر و فندق رخت عزا تو صندوق

    نون بیات و حلوا سوخته حریر دریا
    نون و پنیر و گردو قصه ی شهر جادو

    نون و پنیر و بادوم یه قصه ی ناتموم
    نون و پنیر و سبزی تو بیش از این می ارزی

    پای همه گلدسته ها دوباره اعدام صدا
    دو باره مرگ گل سرخ دوباره ها دوباره ها

    حریق سبز جنگلا به دست کبریت جنون
    از کاشی های آبیمون سر زده فواره ی خون

    نون و پنیر و بادوم یه قصه ی ناتموم
    نون و پنیر و سبزی تو بیش از این می ارزی

    قصه ی جادوگر بد که از کتابا میومد
    نشسته بر منبر خون عاشقا رو گردن میزد

    کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود
    برای گیس گلابتون اون روز مث همیشه بود

    پونه می ریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه
    می رفت که از بوی علف تمام شهر و پر کنه

    غافل از اینکه راهش رو جادوگر دزدیده بود
    رو صورت خورشید خانوم خط سیاه کشیده بود

    آهای آهای یکی بیاد یک شعر تازه تر بگه
    برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
    از مرگ جادوگر بد که از کتابها میومد
    براي گفتن من ، شعر هم به گِل مانده

    نمانده عمري و صدها سخن به دل مانده

    صدا که مرهم فرياد بود زخم را

    به پيش زخم عظيم دلم خجل مانده

    از دست عزيزان چه بگويم گله اي نيست

    گر هم گله اي هست دگر حوصله اي نيست

    سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

    هر لحظه جز اين دسته مرا مشغله اي نيست

    ديري است که از خانه خرابان جهانم

    بر سقف فرو ريخته ام چلچله اي نيست

    در حسرت ديدار تو آواره ترينم

    هر چند که تا منزل تو فاصله اي نيست

    روبروي تو کيم من ؟ يه اسير سرسپرده

    چهره تکيده اي که تو غبار آينه مرده

    من براي تو چي هستم ؟ کوه تنهاي تحمل

    بين ما پل عذابه ، منه خسته پايه ي پل

    اي که نزديکي مثلِ من ، به من اما خيلي دوري

    خوب نگام کن تا ببيني چهره درد و صبوري

    کاشکي ميشد تا بدوني من براي تو چي هستم

    از تو بيش از همه دنيا ، از خودم بيش از تو خستم

    ببين که خستم ، غروره سنگم اما شکستم

    کاشکي از عصاي دستم يا که از پشت شکستم

    تو بخوني تا بدوني از خودم بيش از تو خستم

    ببين که خستم ، تنها غروره عصاي دستم

    از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم

    نه صبورم و نه عاشق ، من تجسم عذابم
    تو با دلتنگياي من
    تو با اين جاده همدستي
    تظاهر كن ازم دوري
    تظاهر مي كنم هستي
    تو آهنگ سكوت تو
    به دنبال يه تسكينم
    صدايي تو جهانم نيست
    فقط تصوير مي بينم
    يه حسي از تو در من هست
    كه مي دونم تورو دارم
    واسه برگشتنت هرشب
    درارو باز ميذارم
    سراب رد پاي تو
    كجاي جاده پيدا شد
    كجا دستاتو گم كردم
    كه پايان من اينجا شد
    كجاي قصه خوابيدي
    كه من تو گريه بیدارم
    كه هر شب هرم دستاتو
    به آغوشم بدهكارم
    تو با دلتنگياي من
    تو با اين جاده همدستي
    تظاهر كن ازم دوري
    تظاهر مي كنم هستي
    دست عشق از دامن دل دور باد!
    میتوان آیا به دل دستور داد؟


    میتوان آیا به دریا حكم كرد
    كه دلت را یادی از ساحل مباد؟


    موج را آیا توان فرمود: ایست!
    باد را فرمود: باید ایستاد؟


    آنكه دستور زبان عشق را
    بیگزاره در نهاد ما نهاد


    خوب میدانست تیغ تیز را
    در كف مستی نمیبایست داد

    قيصر امين پور
    من دلم تنگ می شود
    برای تو
    برای هرآنچه که تکانم می دهد
    تـــــا تــامل خـــویش
    بـــــــرای خاطراتمان
    چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
    دلــم کــه تنـــگ می شــود
    پای لحظه های خالی از تو
    بــساط اشک پهن می کــنم
    گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
    صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
    پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
    پر از آواز می شوم از تو
    مگرغیر از این است
    که توهم هم وجود دارد؟
    باشد ...
    به خودم دروغ نمی گویم!
    اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
    دلم برای این توهم تنگ می شود
    درابعاد اين عصرخاموش
    من از طعم تصنيف درمتن ادراك يك كوچه تنهاترم
    بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
    وتنهايي من شبيخون حجم تورا پيش بيني نمي كرد..
    وخاصيت عشق اينست
    دوستت دارم به اندازه ی گریه گنجشک...درسته کمه...ولی گنجشکا
    وقتی گریه می کنن میمیرن
    فداي مهربونيات ..چه مي كني باسرنوشت؟
    دلم واست تنگ شده بود
    اين نامه رو برات نوشت...
    سلام ...دلم تنگ شده بود..يه كوچولو اومدم...عيدو تبريك بگم...وبرم...موفق باشي...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا