iceman10
پسندها
1,701

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عطار غریبه نیست ؟؟؟؟ مسایل خانوادگیو که به هر کسی نمیگن همسر .
    دس شوما درد نکنه آق آیدین ! حالا دیگه میری جلوی غریبه ها در مورد من بد میگی ؟؟؟
    قربون ادم منطقی
    رزا بهت حسودیم شد
    چه شوهر منطقی.... :دی
    اولا میتونیم میگیم :دی
    دوما غیرتت کجا رفته تو زنت نصف شبی وسط پروف مردم چیکار میکنه؟ ها؟ :دی
    سوما بد وبیراه خورش ملسه :دی
    چهارما سلام آیدین خوبی؟
    سیلام آیدین، خوبم میسی. تو خوبی؟
    سلامتی، درس، امتحان، یه عالمه کار ، همین . شما چه خبرا؟
    ما خودمون دوست نداریم مدیر بشیم، اینجوری راحتیم :دی
    خیلیم ژیگره همسر . آیدین بچه ها امشب میان ؟ :huh:

    خواستی بری اسپم بهم بگو . کجا میرید اسپم ؟؟؟:huh:
    به به به مرد يخي ...خوبي عزيز...
    دل منم واسه يه ريزه شده بود...كجا بودي؟؟؟
    خوش اومدي؟
    عكس خودته؟؟
    کدوم گوری ؟؟؟:surprised:

    بعد اینهمه محبت که بهت کردمو به پات نشستم این جوابه منه ؟؟؟؟ :cry:

    هر وقت اونجا باشم اینجا هم هستم همسر :D

    دوتا امتحان داشتم پشت سر هم . دیروز و امروز :confused:

    واسه همین نبودم :cool:
    سیـــــــــــلام همسر عسیسم . خوفی آیدینی ؟؟؟ :love:

    چه عجب یادی از ما کردی بی معرفت :huh:
    آیدین...فکر میکنم اسمت آیدین نیست...نمیدونم چرا...
    خیلی لطیف مینویسی...نوشته هات یه حس آشنا بهم میدن...با اینکه پسری...ولی خیلی احساسات جالبی داری...دوست دارم نوشته هات رو بخونم...شبت ستاره بارون.
    آخی...نازی...چقدر با احساس...واقعا حسش کردم...تو واقعا پسری؟خیلی با احساسی.......

    ساعت شبانه روزیم تیک تاک نمی کند...ترجمان صدایش شب-روز...شب -روز است
    به حرمت همه روزها و شبهایی که خوشرنگ ترین چشمان قهوه ای را از چشمان قهوه ایم دریغ کرده ای،تاریکی شب را نظاره مینشینم...شاید برق قهوه ای عجیبی مرا به خواب و رویا دعوت کند
    خوشمل بود...خودت نوشتی؟
    تو با این ثانیه های خاکستری بعد رفتنت زخمهایم را بخیه بزن...با دلم چه میکنی؟
    قرنها بخیه لازم دارد.....
    من خوشبختم!
    خوشبختی مگر چیست؟
    همان لحظات نابی که خوشبختی برتری پس از آن نباشد...تو با روح و جسم و قلب بزرگوارت آن لحظه را ترانه زندگیم ساختی...هر چه از عمر من به یادگار خواهد ماند رد پای آن خوشبختی های پراکنده و زود گذر است...پراکندگی اش سرتاسر روح و جسمم را چون پیچکی در خود تنیده است و زودگذری چه بی معنی می شود وقتی تمام شعر زندگیم رنگ به رنگ همان لحظات کوتاه و زودگذر را تداعی میکند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا