گفته بودم غزل نمی گویم تا تو پایان داستان باشی
بی خیال ِ چه روزها که گذشت... مثل دیروز، مهربان باشی
کاش مثل خود ِ خودت بودی، کاش میشد بــــهار برگردی
کاش مال خود ِ خودم بودی، نه که تقدیر ِ این و آن باشی
گفته بودی خیال پردازم، گفته بودی بلند پروازم
حرف ِ زورت قبول تا وقتی ، پر ِ پرواز و آسمان باشی
تو که لبریز عشق من بودی، تو که رنگ ستاره های شبی
توی قلبم همیشه سوسویت می زند، تا تو بی نشان باشی
بازهم یک نفر طلسمت کرد، باز از رنگ عشق ترسیدی
می روم تا شکستـــه تر نشوم! می روم تا تو شادمان باشی
روزها می شود که تاریکم، هیچ کس هم مرا نمی بیند
یک کلاغ ِ سیاه ِ گم شده ام... تو که پایان داستان باشی