اي بي رنگ تر از اينه يك لحضه بايست
راستي ان شبه هر شبه تصوير تو نيست
اگر اين حادثه هر شبه تصوير تو نيشت
پس چرا رنگ تو و اينه انقدر يكيست
حتم دارم كه تويي ان شبه آينه پوش
عشقي جرم قشنگيست به انگار مكوش
اسمش را می گذاریم؛ دوست مجازی!
اما مجازی نیست، واقعاً!
پشتش یک آدم حقیقی نشسته، هرچند با شخصیتی مجازی،
اما یک پوسته است، خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند...
وقتی مرا به دنیای درون ش راه می دهد، وقت دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد...
وقتی؛ می آید سراغم، وقت دلتنگی و دل آشوبه هایم، می آید و چندین خط برایم می نویسد...
وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش...
نگرانم می شود؛ نگرانش می شوم...
دلتنگم می شود، دلتنگش می شوم...
وقتی توی دعاهایم، بی آنکه بداند و گفته باشد، می آید...
وقتی توی صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد می شود...
مطمئن می شوم که دوستِ حقیقی ست.
هرچند رابط ما این صفحات مجازی باشد.
هرچند کنار هم نباشیم...
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم، یا اندکی...
اما حقیقی ست.
و من برایش بهترین ها را آرزو دارم...
و سلامت ش را از خدا خواستارم...
هرکجا که باشد...
امشب شب آرزوهاست ...
چشماتو ببند و آروم بگو : خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم .. به قلب من بیا !
تو هم مثل من این شب رو به دوستات یادآوری کن به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیری...
یادم باش ..[IMG][IMG]