سلام
خوبی صبر کن صبر کن امبولانس خبر کنم
اینجا چه خبره عروسیه؟
خوبی صبر کن صبر کن امبولانس خبر کنم
اینجا چه خبره عروسیه؟






حالا کو تا عسلش
اون که رفت
منم میرم
تو هم میری



خبری داری ازش؟

ديگه چيكار ميخواستي بكني..
...لباس علوس میخواممم
...هووو نمیخواممممممم
...نون سنگک میخواممممم
..صبر کن از این در به دری نجات پیدا کنم برگردم خونه
..من میدانم با تو..بهلللههههه
...مرض(اینو با شانلی بودم که نیشش بازه
)...مصوم میگم بیا یه کم منو تحویل بگیر بذار حسابه کار دسته شانلی بیاد بدونه که تو هنوزم منو دوس داری...

..من از اول ادبیاتم ضعیف بود
... منو طلاخ نده...شانلی رو طلاخ بده..
( ای الههیی بگم چی نشه این شانا..منو به خاک سیاه نشوند
)
..." گشاده واسه شانا..فک کنم اندازه انگشت من باشه..ولی خب من که حسود نیستم....مبارکش باشه
)
.
..خواستم یه وقت از این جا رونده از اون جا مونده نشم..گفتم بذار یه سرپناهی داشته باشم..



..(به كوري چشم بعضيا! عبرتي باشه واسه خائنين!
)








...میخواد تفرقه بندازه..(انگار نه انگار تو پست قبلی قبول کردم همه چیو
)


..الان حالا به من اینجوری گفتی من این ورپریده رو چه جوری جمعش کنم
...
...فردا پس فردا 8 ضلعی ای چیزی میشه



..اصلا" حواسم نبود..چه ضایع شدم...