atena.s
پسندها
285

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آتنا جون دوست خوشملم دلم واست تنگیده بود چه خبلا ؟خوبی مرهبونم؟
    سلام ابجی
    شرمنده یه مدت نبودم

    حال و احوالت چطوره عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ببخشید آتی جون رفتم شام بخورم آخ تازه رسیده بودم 11-12 ساعت رانندگی کردم رفتم شمال برگشتم خیلی خسته بودم به بزرگی خودت ببخش آجی جونم
    خوب با یه لحن خشنی گفتی (پس چرا دیگه می پرسید ) خوب نمی پرسم خوبه
    دستش درد نکنه جور منو کشید
    منم خودم باید بهت شکلات بدم
    ببخش که دیر شد
    سلام آجی جون
    رفته بودم دنبال یه سری کار
    تو چطوری حالت خوبه؟
    همینجور بگوکه میگی همینجور خوبه

    راستی به عزیزم هم اینجا میگن (عجیجم) درست میگم
    با لهجه رایج با شگاه حرف میزنی

    خوب خوفی چه خفر چی خار می کنی:biggrin::biggrin::biggrin:
    سلام آتی جااااان.
    مرسی عزیزم.
    من معذرت میخوام.حالام خوب نیست.دارم میرم.
    ببخشید گل نازم.
    فردا بهت سر میزنم.
    ای بابا تهران دیگه شمال و جنوب نداره همه از یه رگو ریشه ایم
    من رودهن میخونم ترم 8
    خونت کجایه جوجو؟؟
    نه پس بزرگ شدی
    آفرین آفرین
    کجا درس میخونی حالا جوجو؟؟
    من خودم محتاجم به دعا
    ترم چندی مگه بچه؟؟
    که کم آوردی!!
    والا چی بگم
    ترمای آخر هم درسا سنگین میشه
    هم این ترم پایان نامه دارم میدم
    هم چنتا پروژه سنگین
    آدم دیگه پدرش در میاد منم که آدمم دیگه
    شما چطوری خوبی؟؟
    چه میکنی با زندگانی؟؟
    سلام
    مرسی ممنون شما خوبی
    معلومه یادمه
    تو تاپیک بچه های تهران با هم آشنا شدیم
    چی فکر کردی درباره من آتنا خانم
    یعنی من اینقدر خنگم
    چه خبرا
    شانس شما هر وقت من میام تو تاپیک شما نیستین هر وقت شما هستین من نیستم
    ااا من زودتر خوابيدم كه دير پاشم دل به صداي من نبند
    سلام آبجي آتنا خوبي؟
    مرسي
    چه خبرا؟
    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
    آجي خوابيدي ؟تاازه از خواب بيدار شدي!؟
    اسمش را می گذاریم؛ دوست مجازی!
    اما مجازی نیست، واقعاً!
    پشتش یک آدم حقیقی نشسته، هرچند با شخصیتی مجازی،
    اما یک پوسته است، خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند...
    وقتی مرا به دنیای درون ش راه می دهد، وقت دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد...
    وقتی؛ می آید سراغم، وقت دلتنگی و دل آشوبه هایم، می آید و چندین خط برایم می نویسد...
    وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش...
    نگرانم می شود؛ نگرانش می شوم...
    دلتنگم می شود، دلتنگش می شوم...
    وقتی توی دعاهایم، بی آنکه بداند و گفته باشد، می آید...
    وقتی توی صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد می شود...
    مطمئن می شوم که دوستِ حقیقی ست.
    هرچند رابط ما این صفحات مجازی باشد.
    هرچند کنار هم نباشیم...
    هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم، یا اندکی...
    اما حقیقی ست.
    و من برایش بهترین ها را آرزو دارم...
    و سلامت ش را از خدا خواستارم...
    هرکجا که باشد...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا