تو دانشکده مون یه جاش هست که فضا سبز داره و نیمکت و سایه و ...
امروز با دوستام سمبوسه خریدیم گفتیم بریم رو یه نیمکته بشینیم
یه هو دیدیم جلوی نیمکته رو زمین یه عالمه خرده کاغذ هست
من یه تیکه برداشتم خوندم
دیدم به به !
یه نامه ی عاشقانه بوده!!!!!
از طرف یه پسر به یه خانوم مهندس!!!!!!!!
رو چندتا از تیکه هاش نوشته بود:
نوشته بود ۱۲ سال به پات صبر کردم
خیلی نامردی
غرورمو زیر پا گذاشتم
تو تنها عشق من بودی
عاشقتم خانم مهندس
حالا فکر کن دختره دیگه چه موجودی بوده که نامه رو تیکه تیکه کرده بوده!!!