تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مثل همیشه واقعا زیبا... و یه جورایی یاد نوروزم میندازه...
    دست خوش.
    عزیزم خیلی ممنون که این چند دقیقه ای هم که اومدی خیلی منتظر موندی تا جواب بدم
    مواظب خودت باش
    روز خوبی داشته باشی و فقط بخندی نه مثل من ......
    خدافظ
    نغمه هنوزم تو حس دیشبم
    خیلی قشنگ و خوب بود
    سلام عزیزم خوبی؟
    ببخشید منتظر موندی
    سلام
    مرسی، خوبم.

    شما خوبی؟ خوشی؟

    خواهش می کنم، ممنون بابت عکسای قشنگت نغمه جان.
    عزیزم من باید ممنون باشم که چند باری رفتم بعد قرن ها بازم بر گشتم
    مواظب خودت باش
    باشه عزیزم اگه تا 12:30 نیومدی می رم این حرفا چیه که می گی ببخش قرار نیست که هه چیز به خاطر من قبول بشه
    شب رو یایی داشته باشی
    خدافظ
    عزیزم بیا دیگه بریم اخر حسم همیشه به مادرم ختم می شه وقتی اشکم بیاد برا مادرم بعدش یه شعر بگم همه ی شعرام دیگه از یادم می ره
    افتخار می کنم اگه شعری گفتم برا مادرم بود اگه گریه کردم برا مادرم بود اگه زندگی کردم مادرم بود
    نور سحر ماه جهان مادر است
    مایه ارامش جان مادر است
    مونس شبهای غریبی و درد
    فاطمه مهر همان مادر است
    جان من ارزانی یک موی او
    همره دل یاس زمان مادر است
    انکه نخفت تا به سحر از غمم
    لاله شب اشک روان مادر است
    عشق من و گرمی و احساس من
    در غم من جامه دران مادر است
    انکه به گوشم سحر از عشق خواند
    بلبل بستان بیان مادر است
    بهر تو احساس قلم این نوشت
    بلکه در صفحه ی شطرنج عشق
    پادشه هر دو جهان مادر است
    اگه خسته ای بریم بدون اینکه رو درواسی کنی بهم بگو ولی اگه نیستی بذار چند دقیقه ای که این حس بهم اومده بیشتر بشه
    شعر من حادثه دستم نیست
    شعر من تکه ای از زندگی ذهن من است
    شعرها یم نقش بارانی یک لبخند است روز یک کوزه لب خشکیده
    شعر من جای قدم های سفر کرده به اندوه شقایق ها نیست
    شعر من کلبه ویران شده پنجره نیست
    شعر من تکه ای از خاک خداست
    بین امواج نفس های پریشان زمین خالی از هر عابر
    شعر من شاخه گلی است که ن ان را یک شب به تو خواهم داد
    راستی شعر مرا می خوانی؟
    اره عزیزم ولی تا 11 می رسم خونه می تونی 12 بیای؟
    حالا دیگه نغمه مارو شرمنده نکن
    دیگه مشخصه برا تو بهتر بود
    وای نغمه این از اون شعرایی بود که خیلی دوسش دارم نغمه خیلی قشنگ بود
    می بینی؟
    کاری از دست چشمانم که روزی می گفتی مستت می کند هم بر نمی اید
    اخرش رفتی نماندی در کنارم
    تا هدیه کنم
    مداد رنگی خوشبختی را به طرح چشمانت
    اما
    سوی چشمان پر شبنمم فانوس کلبه های رو یا هایت
    بریدی وزش نفس هایت را از گر گرفتن اتش قلبم
    اما
    نفس های بریده ام فدای نفسهایت
    سینه ات راضی نشد که جای دهد بر رخ همیشه ماتمم
    اما
    نسیم اها های سینه ام بدرقه ی گلبرگ خنده هایت
    قابل ندانستی پناهم باشی
    حسرت جاودانم
    اما
    خدایمان پناهت
    امروز خیلی به خاطر من صبر کردی امیدوارم جبران کنم
    نغمه این حرفا قبلا هم گفتم بعیده از کسی که برا من مثل یه الگو می مونه
    سلام عزیزم خوبی؟
    ببخشید به خاطر تاخیرم
    اوکی من مزاحمتون نمیشم دیگه
    ببخشید اگر ناراحتتون کردم
    خدافظ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا