-
سلام آبجی سمانهههههههه
خوبی؟؟؟
اوضاع بر وفق مراده؟؟؟
منم خيلي خوشحال شدم كه اومدي مهربونم...
برو به سلامت خيلي خيلي هم مراقب خودت باش.
سعي كن زود زود بياي آبجي [IMG]
قربونت برم عزيزم...ممنونم از حمايت روحيت..
والا من همه عمرم كتاب خوندم ديگه از دستم خارج شده كه چندتا رمان خوندم....اما هر رماني حق امتياز داره نميشه توي روند داستان دخل و تصرف كرد...بعدشم اگه بخوام به شيوه ديگرون پيش برم ديگه داستان لوث ميشه و لطفي براي خواننده نداره...هميشه يه چيز بكر و تازه قابل ستايشه...
باشه چشم عزيزدلم...بازم سعي ميكنم اگه تونستم ادامه اش بدم.....آبجي ميتونم روي كمك فكريت حساب كنم؟؟؟
قربون آبجي ادبياتي خودم برمممممم...ذوق كردم اينا رو گفتي عسلم
قربانت، به سلامت، ما نیز بسی مشعوف و مسرور شدیم
ولی من نفهمیدم تو چجوری منو دیدی؟ پس چرا من تو رو ندیدم؟!
منم همینایی که گفتی آرزومندم...
اوه اوه چه کرده سایه!
قابلتو نداشت جيگرممممم...بي چشم داشت بود...
متاسفانه نه خانومي ...آخه داداش مهران ديگه نمياد...منم تنهايي از پسش برنميام...يعني نه اينكه برنيام...ولي انگيزه و سوژه ندارم...يعني بيشتر دومي رو ندارم...الان نميدونم سر مهري و محسن چه بلايي بيارم...يا واسه فرنوش و مهران چه بساطي بچينم...
ميدوني آبجي اين نوشتن ها يه كمي بايد توي واقعيت واسه آدم اتفاق افتاده باشه تا يه كم به محيط آشنا باشه...منم كه آفتاب مهتاب نديده...خام خام بودم...هنوزم كه هنوزه ناپز موندم....اينه كه نوشتن يه كم برام مشكل شده البته فقط از نظر سوژه.
حالا اگه كسي بتونه كمكم كنه و بهم خط بده....مشكلي واسه نوشتنش ندارم...خودمم خيلي دوست دارم ادامه اش بدم.
خب پس به سلامتی... یه دو سه روزی بیا بیفتی رو غلتک کار بدیم دستت!
سلامت باشن ایشون هم. ایشالله خوشبخت بشه. ایشالله تو هم خوشبخت بشی... ایشالله هممون عاقبت به خیر بشیم
[IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG]
[IMG] [IMG] [IMG] [IMG]
[IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG] [IMG]
قربونت شكل ماهت خواهرييييييييي....قابلتو نداره مهربون منننننننننننننننننن .خيلي دلم واست تنگ شده بود....
مرسسسسسسسي مهربونم....از شانس من امروز اينترنتم مثل كلنگ شده....بايد هولش بدم تا يه صفحه بياد بالا.... [IMG]
ببخشيد اگه دير جواب ميدم. [IMG]
راستی کادو عروسی سارا رو بهش رسوندی؟
حالا برگشتی یا هنوز بر نگشتی؟!
[IMG]
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزيزززززززززززززززززززززززززمممممممممممم خوبي خانوممممممممم....پاي سيستم نبودم...فدات بشممممم.
سلام سمانه خانم
من خوبم، شما چطوری؟
خب خدارو شکر که تو هم خوبی
خانواده محترم خوبن، سلام برسونن شاید! فاطمه دیگه کوچولو نیس که خانم شده برا خودش، الان یه سال و چار پنج ماهشه.
یه عکس نبود، چنتا بود! قابلی نداشت ...
یوهوووو...
سلام خوبی سمانه جان احوال شما بازم که کم میای ؟
افسوس لحظه ها زود از خاطره ها پاک می شود و در ساعتی منگ سلامی بی پاسخ می ماند...
بازم خدا رو خیلی شکر که یادی از من کردی.... باز انگار تو با معرفت تر از من بودی؟!
ممنون آجینی گلم ....
منتظرم
سلااااااااااااااااااااااااام خانم دکتر. از این طرفا! خوبی؟ خوشی؟ سر کیفی؟ چه خبرا؟
واااااااااااااي آبجي سمانه...شوكه شدم....الهههههههي من فدات بشم...تو كجا بودي....عزيزدلممممم
چرا نميتونستي بياي؟ خب يه پيام ميفرستادي تا كمكت كنم فرشته مهربونم..
دلم واست ريزه شده بود...
سلام مهلبون خوبی
چقدر کم پیدا سمانه جون ...
شاد و بهاری باشیییییییییییییییییی...
[IMG] [IMG] [IMG] -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
