مرا با غمهاي احمقانه ام تنها بگذار و برو
مرا سرگردان و خسته در نيمه راه اين خيابان طولاني بي انتها
تنها بگذار و برو
مرا فراموش كن تا ابد
و ميان خاطراتت بميران و محو كن
چنانكه انگار هرگز نبوده ام، هرگز نشناخته اي مرا، نديده اي مرا
مرا بگذار و برو
خسته تر از آنم كه بخواهم حتي براي تو
وجود داشته باشم
خاطره باشم
بدرخشم
مرا بگذار
تنها
و برو!