از انسانها غمی به دل نگیر،زیرا خود نیز غمگینند،با آنکه تنهایند،ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود وبه حقیقت خود شک دارند،پس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند.....(دکتر شریعتی)
▪ در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می دهد و به محض آن که گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می شود.
▪ در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
▪ در ۸۵ سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.
▪ در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
▪ در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد، اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
▪ در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد، بخورد.
▪ در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم، دوست داشته باشیم.
▪ در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی، چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند.
▪ در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.
▪ در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند و گاهی اوقات پدران هم.
▪ در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
▪ در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز ۸ ساعته و پدر را از داشتن یک شب ۸ ساعته، محروم می کند.
▪ در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.
▪ در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود می سازد.