در دو چشم من نشین،ای آنک از من،من تری
تا قمر را وا نمایم،کز قمر روشن تری
اندر آدر باغ تا ناموس گلشن بشکند
زانکه از صد باغ و گلشن،خوش تر و گلشن تری
تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند
تا زبان اندر کشد،سوسن،که تو سوسن تری
وقت لطف،ای شمع جان،مانند مومی نرم و رام
وقت ناز از آهن پولاد،تو آهن تری
چون فلک سرکش مباش،ای نازنین کز ناز او
نرم گردی چون زمین،گر از فلک توسن تری
(محمد........تقدیم به میتا خواهر خوفم)
تا قمر را وا نمایم،کز قمر روشن تری
اندر آدر باغ تا ناموس گلشن بشکند
زانکه از صد باغ و گلشن،خوش تر و گلشن تری
تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند
تا زبان اندر کشد،سوسن،که تو سوسن تری
وقت لطف،ای شمع جان،مانند مومی نرم و رام
وقت ناز از آهن پولاد،تو آهن تری
چون فلک سرکش مباش،ای نازنین کز ناز او
نرم گردی چون زمین،گر از فلک توسن تری
(محمد........تقدیم به میتا خواهر خوفم)