yuhana
پسندها
1,037

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو راست میگی ولی دیروز حس اش نبود که لبخند بزنم جز اینکه تونستم لختی زهرخند بزنم.
    صورتم نمیبره بگم(یعنی روم نمیشه) بیخیال
    آره غم توی صفحم لونه کرده
    آآآآره بابا..... من فک کردم خودم مشکل دارم!!(چون اصولا مشکلا از منه...!!)
    که خدارو شکر دیدم پشت در قلقله ست!
    چه احساسی داری که هفت هزارمین بازدیدو انجام دادم؟؟
    زود تند سریع در شش خط بوگو !!!
    مگه نگفتم نده بهش !
    باید تنبیهت کنم !!!
    کمربندم کو ؟؟؟
    عجب اسم مزخرفی داره
    واسه منم بستس
    کلا پلمپ کرده کوچ کرده اونجا
    از ح م ی د به سهیل نوخته ای !!!
    میبینی منو ؟؟

    خوبی عمو جان ؟
    حستو بوگو که نمیتونی این جا مدیریت کنی !!

    هدف از این پیام فخط برای خاک نخوردن این پروفایله !
    پیمان خیلی باحاله
    دلم براش کوچول شد
    اینجا اصلا محل نمیذاشتم بهش:دی
    نه اینکه خیلی هم کار میکردین
    یا با پیمان اسپم میکردی یا تو دفتر ویژتون با ناز فر خاله زنکی
    ا
    بهههه
    اینجا چی کار میکنی؟
    یوحی همه ریختن سرم میگن کی درس میشه
    به من چه آخه:دی
    درود مدیره اون ور !
    الان چه احساسی داری که این جا مدیر نیستی ؟؟
    یاد روزای اولی افتادم که تورو دیدم یوحی.
    غمینم که دارم بزرگ شدن ادما و گذر یه عمر رو میبینم ولی بازخوانیه این پرونده زندگی همیشه هم بد نبوده.
    شبی بس طولانی بود
    تنها بودم
    حتی خواب هم به کنارم نیامد
    که شب را با او سر کنم
    زیر نور شب خواب
    نگاهم را به ساعت دوختم
    حتی او هم خوابیده بود
    کم کم داشتم به تنهاییم پی می بردم
    که ناگهان
    صدایی مرا از تنهایی در آورد
    اذان صبح به افق تهران از رادیو جوان
    الله اکبر الله اکبر
    راست میگوید
    خدا بزرگ است
    و اوست که همدم تنهاییم
    در این شب طولانی بود
    بی اختیار
    دست هایم به سمت آسمان میرود
    و لب هایم شروع میکند
    به صحبت کردن
    با یار
    با دوست
    و میخواند
    دعایت میکنم ای دوست در نزد دوست
    یه روزی اینجا بودی
    اینجا دلش واست تنگ شده
    چون منو بی اختیار یاد خودش انداخت که به شما بگم
    یه سری بهش بزنید
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا