-
عموجان اون چیه گذاشتی تو شکار لحظه ها ؟
هر وقت می یام حرفی بزنم
سکوت نمی زاره
شاد باشید
باشگاه چقدر عوض شده ها
چقدر ساختمون بلند زیاد شده
سلام
راسش من ميخوام تاپيكو راه بندازم ولي همين طوري كه نمشه
بايد قبلش با دوستان مشورت كنيم!!
هماهنگ كنيم ببينيم چطوري شروع كنيم!!
وقتي جلسه مشورت گذاشتيم خبرتون ميكنم!!
والا چشمم ترسيده بس كه سر اون پروژه قاطي پاتي شد!!
چشم اوستاد
بابا شما چقدر شكسته نفسيد!!
تو رو خدا اينطوري حرف نزنيد من ميخوام آب شم برم زير زمينااااا
هر چه از دوست رسد نيكوست!!
حتي حضورتونم باعث افتخاره
فقط يه چيزي
اگه برم دوباره تاپيك ساختمون فلزي رو بيارم بالا قول ميدين بياين نظر بدين؟؟
ببينين من سر اين خيلي اذيت شدم آخرشم چون كسي فعاليت نكرد خوابيد!
ميخوام از چند نفر بخوام كمك كنن بياريمش بالا!!
منتها با برنامه!!
فقط تو رو خدا اگه قول ميدين حداقل هفته اي 3 بار نظر بدين من دنبالشو بگيرم!!
من فعلا ترم 4 هستم سوادم زياد نيس فقط ميخوام از شماها يه چيزايي ياد بگيرم (بايد زكات علمتونو بديد!!! منم مستحق:دي)
(بوينوزا گويورام ها!! شرمنده!!:دي)
ممنونم داداشی.این لطف بی نهایتت رو نشون میده.منم بیشتر عصرا میام.میبنمت داداشی و منتظر پیامات هستم.البته اگه دلت خواست.تا بعد.....
این چه حرفیه داداشی؟من سر اون قضیه از کسی توقعی ندارم.منم خیلی خوشحال شدم پیامتو دیدم.باور کن.حتما میام بازم...
سلام!
اوستا منه ده اورگت داااااااا؟
ممنون بابت فعاليت!!
دلگرم شديم!!
سلام.وای باورم نمیشه!!!این خودتی که برگشتی داداشی؟؟؟
هان
اوستاد بداخلاخ نمیدونی من انگلیسیم داغونه...
براچی بای فر اور میدی..
اصن میخواسی بری تریپ ناراحتی اومدی نمیخوام..
باشه اوستاد برو به سلامت خودم گیرت میارم ..
ولی من خیلی قورمه دوس ندارم ..
وای از دسته شما چقد خندیدم..
حالا زیاد بش فکر نکنین اذیت میشین..
نمیخوای قیمه نمیخوای.. مگه دسته خودته.. باس بخوری هرچی جلوت گذاشتن..
نمیخوای پاشو خودت درست کن..[IMG](خوشت اومد)
دیروز قیمه بود..والا قرمه 2روز پیش خواستم درست کنم که وسط کار متوجه شدم سبزی قرمه نداریم.. وای قرمه هایه منم معروفه تو خوابگاه که درست میکردم 4 طبقه از هوش میرفت (چقذه من خود شیفتم..)
نه اخی داداشیایه خوبین فقط مامان عادتشون داده غذایه چرب نخورن .. بعد از سکته پدر..
ولی در کل کمکم میکنن
ولی اوستاد تو اینارو از کجا میدونی.. نکنه غر غرویی
هان اوستادی منو میکشی اخر
اول مامانبزرگ نه خانم خونه
دومن اونا شبا بخوابن تعجبه اخه تا صب شرطی میزنن(بازی میکنن با دوستاشون تو تمام دنیام دوس دارن .. ایش)
بعد غذا تعطیل گفتم اسنک درست کنن سه روزه پیرم کردن..
تازه دیروز قیمه درست کردم چرب کلی خوشکل شده بود هی غر زدن (میگفتن چقد چربه..)
زیادی لوسن دیگه..
هان
اینا که گفتی چی بود
چند روزه نماز نمیخونم .. اخه تا میام یادم بیاد قضا شده
روزه قضا هم دارم ولی از اونجایی که دارم محو میشم نمیخوام بگیرم
خلاصه پسرا بیدارم کردن از بس بلند بلند حرف زدن حالا نهار که بشون ندادم درست میشن..
مامانو بابام نیستن اخه
نمیدونم حاجی میگن به کسی تکیه کن که بدونی عقب گرد نداره
هنوز زمزمه های اون یک پنجره که تو ذهن ما ترسیم کرده بودی و فکر میکردیم کافیه داره ضجه میکنه
خیلی خوشحالم اینجا میبینمت
بی ام دی جان [IMG]
خوب خوبه خوب
شما چطوری..؟
صبح عالی شماهم متعالی
(من از ساعت یه ربع به پنج بیدارم :دی) -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...