نمیدونم دیشب یا پریشب بود که فرداش ولادت امام حسین بود من خواب دو تا خورشید و دیدم که حتی تابششو روی صورتم حس میکردم با یک بچه در حد یک ساله توی بغلم .بعد که واسه مامانم گفتم گفت چون سیدی از این خوابها میبینی نباید به کسی بگی این خوابها خیر و برکته ولی من نتونستم جلوی زبونمو بگیرم
من مادرم خیلی به ادب و تحصیلات و خانواده در درجه ی اول اهمیت میده بعد میرسه به سن و سال و اینجور حرفا که اگه اون اولیا درست باشه شاید به سن گیر نده.خب تو هم که همه ی اون گزینه های خوب و داری
من خودم از این تیپایی که داداشم میزنه خیلی خوشم میاد همون داداشم که سربازه باید ببینی چه ابهتی داره هر کی میبیندش عاشقش میشه فداش بشم.تیپاش مثلا بعضی وقتا شلوار لی آبی میپوشه با کتانی سفید و بلوز سفید خیلی دوست دارم. یا وقتایی که هوا سرده با لباشس یه کت تک میپوشه خیلی جذاب میشه تابحا پالتو نپوشیده ولی چون قده بلندی داره فکر کنم خیلی بهش بیاد
دستت درد نکنه دیگه پوریا من اینهمه دارم زحمت میکشم درس میخونم تا یه کار خوب و راحت پیدا کنم با یه شخصیت اجتماعی بالا بعد بیام شالیکاری کنم من گفتم که اونجا زندگی میکنم اونم فقط به خاطر آبو هوای خوبش