سلام نازی ایشالله که قبول میشی برات دعا میکنم
-
قربونت برم
از دیدنت خوشحال شدم
باشه بشین درست بخون انشالله قبول میشی
دوست دارم
انشاالله
سلاااااااام
ممنونم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
اره گلممممم
عالی بودددد
انشالله به زودی قسمت خودت بشه گلم
میدونستم درحال درس خوندی ولی نه تااین حدکه سری به باشگاه نزنی
خوب شدپیام این پایینی رودیدم والا نگرانت میشدم
سلام نازي خوبي خسته نباشي ميدونم در حال خوندني ايشالله كه موفق ميشي به اينم بگو نامرد خودتي اصلا ما رو پاك از ياد برده باز جاي شكرش باقيه يه سر به تو ميزنه
نامرد کجایی؟
خیری ازخودت نمیدی
[IMG][IMG]
شبی بس طولانی بود
تنها بودم
حتی خواب هم به کنارم نیامد
که شب را با او سر کنم
زیر نور شب خواب
نگاهم را به ساعت دوختم
حتی او هم خوابیده بود
کم کم داشتم به تنهاییم پی می بردم
که ناگهان
صدایی مرا از تنهایی در آورد
اذان صبح به افق تهران از رادیو جوان
الله اکبر الله اکبر
راست میگوید
خدا بزرگ است
و اوست که همدم تنهاییم
در این شب طولانی بود
بی اختیار
دست هایم به سمت آسمان میرود
و لب هایم شروع میکند
به صحبت کردن
با یار
با دوست
و میخواند
دعایت میکنم ای دوست در نزد دوست
میلاد سه پرچم دارعشق
دلبرودلداه ودلدارعشق
وسه ماه تابناک آسمانی
امام حسین وحضرت ابوالفضل وامام سحاد
مبارک باد
این چه وضعشه.هروقت میام نیستی
هیچ معلومه برای خودت کجا میری
سلام عزيزم
من رو ببخش من معذرت ميخوام
نه بابا اين چه حرفيه كجايي چند وقته پيدات نيست ؟
چه کنم بااین دل رئوفم
باشه عذرخواهیت پذیرفته میشه
نازی تو چرا هروفت میای زودی در میری؟نکنه جای دیگه عضوی ما خبرنداریم
تقدم به دوست گرامي
اميدوارم كه منو ببخشي
سلام خوبي نازي؟ چطوري ؟ ونوس هم كه اومد نميدونم ما غيبت ميبت كه نكرديم يه كچولو همچين بگي نگي يادش اورديم تو اون صدتا دوستاش ما دوتا هم هستيم يه خورده همچين كوچولو هم بيشتر از اون بقيه دوستش داريم همين اين كجاش غيبت بود
ببینم شما دوتاکاری بجزغیبت کردن پشت سرمن ندارین؟
عزیزم حرفی میزنی اااااا.مگه توکم دوست داری ماشالله دوستاتت بیشترازمن نباشن کمترم نیستن....من فقط اسما صدوخورده ای دوست تولیستم هست ولی باتعداد معدودی ازاونها سلام وعلیک دارم
گذشته ازاون ..هرگلی یه بویی داره و تو گل خوشبوومعطرمنی که هیجوقت ازیادم نمیری
اگرتوجه کرده باشی منم دیربه دیربه سایت سرمیزنم وشایدهمینه که متوجه حصورکم تو نمیشم
تازه توخودت کلی بی معرفتی
بارها شده جندروزنبودم ولی تومتوجه نشدی
به به سلام به آبجی ناپیدای من
کجایی بی معرفت..نمیگی دلم برات تنگ میشه
چه خبراااا جه کارامیکنی ...مشغول درس خوندنی یاکاردیگه میکنی؟
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید: بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . .
عید مبعث مبارک باد .
چه دنیای عجیبیه
وقتی نگاه به این عکس میکنی
سردت میشه
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
