asiabadboy
پسندها
1,655

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    قربان شما... خوب هستین؟
    راستی خوش گذشت؟سوغاتیاتو گرفتی ازش؟ چطور مگه؟
    وااااااااااا چه جوری ممکنه؟؟؟؟؟؟؟!!:دی
    تو اون موقع که ما میخواستیم بریم غرفه کودک نبودییییییییی
    بعد ما رفتیم 2:15 برگشتیم بازم نبودددددی:دی
    2:30؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    شوخی میکنیییییییییییییییییییییی
    ما ندیدیمت چرا پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    به ما گفتن تو و پژی اینا رفتین
    ما دقیقا ساعت 1 اونجا بودیییییییییییییییم:w00:
    گفتیم بقیه کوشن
    گفتن رفتن!!!!:razz:
    اونوقت تو میگی 2ساعت منتظر بودیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    حالا اشکال نداره
    من بهت حق میدم روت نشه جلو جمع اسم آلمانو بیاری!! [IMG]
    ما غیب شدیم یا شماها؟؟؟؟؟؟:دی
    تازه کلی هم مارو علاف کردید:دی
    بعدش تازه گفتن رفتین احسان ببینین!:دی

    ما که تا 8 اونجا بودیم
    شماها پیچوندین زود رفتید!!!:دی
    پس تو ترسیدی:دی
    سلام
    بازم که نیستی

    حالا این همه کار میکنی چقدر بهت حقوق میدن؟
    گفتی محبوبیت کار دست آدم میده ، گفته اگه کار بــِده دست آدم کیه که انجامش بده
    تو فکر کن که کار دست آدم بده
    کیه که انجامش بده؟
    زهرا رو میگی؟نه قرار بود بیاد ولی نیومد:w05:میخواد بره تهران شیرازش منتفی شد:w05:
    زد زیر قرارش همه برنامه هامونو پروند:cry:
    من یه روز میرم حالا میبینی
    تازه یه زن چینی 500 سالش بوده تونسته بره
    من از چینی ها که کمتر نیستم :w12:
    امیر عاشقیا:Dهیچی یادت نمیمونه:D
    این همه گفتم واسه 15 اردیبهشت بیا شیراز واسه چی بود؟روز شیرازه دیگه:redface:

    جات خالی یکی دو ساعت دیگه میرم باغ ارم:w12:
    شما کوه نوردی از من میپرسی ؟:w12:
    چه حالی بده ایستگاه 5 توچال
    از الان نفس کم آوردنتو دارم میبینم :w12:
    چه کنیم دیگه
    محبوبیتمون بالاست

    با مهران خوش میگذره؟
    خیلی کم پیدا شدیااااا
    ترمک!جانم؟ببخشید!:surprised:
    یادم نیست.لابد اومدم فضولی!:whistle:
    حالا چرا میزنی امیرک.:crying2:
    امیر ... چیزه .... ببین این پرچم خیلی سنگینه .... اینجوری هم که تو پژمان دارین میچرخونینش که کمرتون داغغغان میشه


    می خوای یه کم کمتر واسه هم ایستک وا کنین؟
    اون زمانی که قرار بود پا توی این دنیا بذارم و خیلی خوب یادمه. خدا ازم پرسید چرا میخوای وارد این دنیای فانی بشی؟ گفتم می خوام برم خاک پای داداش امیر بشم.
    خدا گفت نیتت خیره و از این بهتر نمی تونستی تصمیمی بگیری. این شد که ما به دنیا اومدیم و الان هم دربست مخلصتیم برادر.
    حالا ميري پشت سر من به مامان حرف ميزني
    ببين هي من ميخوام باهات خوب باشم حالتو نگيرم خودت نميزاري اميدددددددددد:w00:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا