وای !!!
مرسی
خیلی قشنگ بود ولی ...
و چشمانت،راز آتش است
و عشقت،پیروزی آدمی است
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
بهترین جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم میکند!
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین لبخند
در من کودک بازیگوشی بود
که به آواز کودکانه اش خو گرفتم
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم..
دستانت آشتی است
و دوستانی که یاری میدهند
تا دشمنی،از یاد برده شود
و سپیده دم
با دستهایت بیدار میشود....
ببخش که شعرت رو عوض کردم