می زند بر شيشه، باران
دوباره مرا می كشد سوی خيابان، باران
می شوم حيران، می روم زير باران
به عشق بارِ ديگر ديدن باران
اما باز هم خبری نيست از باران
دوباره زنده می شود، خاطرات من و باران
دوباره می بارم، من هم همراه باران
هر چند مدتهاست
كه ديگر خبری نيست از باران
اما چه كنم
مرحمِ اين دلِ كوير شده از بی آبی
فقط باران است و فقط باران است و فقط باران ....
شاد باشید و موفق ، در پناه حضرت حق
