یه چیزی برات تعریف کنم بخندیم..
چند روزه پیشه یه تست خیلی خیلی سخت داشتیم منم حسابی خوونده بودم یعنی طوری بود که تمام بچه ها می گفتن این نمره ی کامل رو میگیره...
وای اینقدر این سخت بود که من دیگه داشتم دیوونه می شدم...اصلا هنگ کرده بودم...
یه پسری پشتم نشسته بود خیلی هم خجالتیه...هی می گفت خانم امینی سوال 3 چند میشه نزدیکه 4 تا سوال رو بهش رسوندم وای وقتی می گفت خانم امینی من می مردم از خنده...خیلی شیرین بود...