hosseinb
پسندها
1,303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جواب اولی بود یا دومی ؟ :D

    خودم فکر کنم جواب اولی بود . اوهوم که اینطور .

    منم دو سال اراک می رفتم باید 5:30 صبح خودمونو به اتوبوس می رسوندیم یه ترم اینجوری سر کردیم (اولاش که بلد نبودیم و تازه می رفتیم ) از ترم 2 اتوبوس های دیگه رو کشفیدیم فقط واسه اینکه صبح بیدار نشیم بعدظهر روز جلوتر می رفتیم
    یه ساعت و نیم راه و :D
    کجا میری ؟
    راستی اصلا کجا هستی ؟ :)
    با این مساله هم ماجرا دارم :d بچه ها شاکین از دستم از بس غر میزنم واسه صبح بیدار شدن میگن ما 5 صبح با سرویس اومدیم تو غر غر می کنی که از خوابت زدی جون نداری خسته ای :d
    یونی هم دوره و تاکسی اون مسیر نداره . فکر کن با اتوبوس یه راه طولانی اگه از اتوبوس جا بمونی دیگه کار تمومه باید کلاس دومو بری :)
    کلی هم حاضر شدن طول میکشه بابایی . اینه که همون صبح زود میشه دیگه 8:)
    نههه حال یونی رو که دارم :)
    مخصوصا اینکه کلا هم همین یه روز رو در هفته میرم یونی
    یه روز دیگه هم دارم ولی خب تا حالا که قسمت نشده و استاد نطلبیده برم :)
    صبح زودش و دوس ندارم :D مخصوصا که به ساعت روی دیوار خونه ما میشه 9:30
    آره خوبم .

    فقط هنوز خستگی 13 بدر مونده :)

    فردا هم صبح زود له سحر ساعت 10:30:D باید برم یونی سر کلاس :(
    سلام :smile:

    اون ور می خواستم برات پیغام بزارم دیدم رفتی :redface:
    علیک سلام
    به به مبارکهههههههههههههههههههههههه
    خدا به ماها رحم کنه زین پس همش باید تحملت کنیم:دی
    وایییییییییی این چه اواتاریه اخههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    وایییییییییییی
    سلاااااااام بابایی .
    پس یه شیرینی دارم پیشت :)
    سلااااااااااااااام

    خوبم گلم.ممنون

    ببخش اصلا خونه نبودم که بیام تو نت

    ب + ب م
    "گاهي اوقات

    گفتن بعضي کلمات

    انقدر سخت مي شود

    که شکستن بغض سينه براي هميشه نا ممکن است

    ....دوستت دارم ...

    مي نويسم ..

    به همه مي گويم....

    اما در مقابل ديدگانت

    صدايي از من بر نمي آيد

    مي خواهم فرياد بزنم

    در آغوش بر گيرمت

    اما ترديدي مبهم توانش را از من مي گيرد

    حال تو مي روي

    نمی خواهم بروی

    !..بمان
    اما تمناي محاليست

    که بمان و منتظر باش

    دورتر مي شوي .

    و من دريغ از يک کلمه:

    !.....بمان"
    ببخشيد،مامانم صدام كرد،رفتم با مامانم حرف زدم،اصلا از يادم رفت كه اينجا بودم!شرمندم.
    خوب بخوابي.
    شبت بخير.:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا