نگفتم هستم.
گفتم؟!
به تو هم بی احترامی نکردم و نخواهم کرد چون عزیزی و نباشی هم نمی کنم.
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی.
زبانت را بفهمم یا نفهمم هیچ را با زبانت که آتشیست باز نخواهم گفت من آ«م که محبت را خاک پای دوستانم می کنم.
آها من به ایشون می گفتم لرد واسه همین نفمیدم.
آره دیگه اینگیلیسی.
نمی دونم به نظرت کار خوبیه که نوشته هام رو جایی بنویسم؟
مشورته ها
یه چیز دیگه دوست ندارم سوالم رو با سوال جواب بدن
جدا؟؟؟اصلا متوجه نشدم
بندرت پست میزنم و متوجه غیبت شما نشده بودم
یعنی در واقع سعی می کنم فعالیتم کمتر باشه
حس می کنم معناد شدم و باید تکونی بخورم وگرنه بجای سلام باید بگم شلام...
نمیدونستم نیستید ولی حالا خوشحالم که هستید(خودم نفهیدم چی گفتم)
اخراج که نشده بودید درسته؟؟
آره دیدی رفت خیلی نارحت شدم داغم تازه شد
مگه اعلامیه زدی؟
نوشتنی که جز آن خود نیست را می نویسم و می نویسم تا جان در دستان نا توانم هست و می سپارم به باد تا شاید روزی باز به من آید
من کی با کلماتم به تو هجوم آوردم چرا بهتون می زنی؟
واسه خنده بود؟!
حالا ناراحتی می خوای وتقعا غروب کنم؟!
نمی دونم چرا همش فکرهات سیاهن؟!
یا گفته هات نمی دونم شایدم هستن ولی خب چ.ن من هم همین فکر ها رو دارم باشون مشکلی ندارم.
هیچ وقت سعی نکن حس برتری در بد بودنت رو به دیگران القا کنی عزیز جانم
نمی دانم غروبم را بهر کدامین خطای ناکرده می خواهی؟!
شاید چیز هایی را خواهان باشم که حتی از نگاه دور اندیشانه ی گزران دیگران نیز هیچ باشد.
اینم غروب
,ولی واقعا در مورد غروبی که گفتی نیاز دارم که بیشتر توضیح بدی
و من آن ستاره دنباله دار را که هر 70 سال یک بار بر عمر کوتاهم بر مزرعه ام گذر کردو ندیدمش تا به پایان نا پایانم به خاطر سپردم که چه شکوهی در آن لحظه مزرعه کوچکم را فرا گرفت.
آره خوب حتما نباید آن لاین باشی ولی وقتی هستی حس بهتری توی وجودم هست