bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چیو میگی ؟؟ بگو زود باش میشنوم
    تو با دختر عرب چی کار داری ؟؟؟ مگه این لرد رو نبینم
    پروژه ات همین بود ؟؟؟ من و باش فکر میکردم درسیه
    نگفتم هستم.
    گفتم؟!
    به تو هم بی احترامی نکردم و نخواهم کرد چون عزیزی و نباشی هم نمی کنم.
    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
    هر لحظه به دام دگری پا بستی
    گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
    آیا تو چنان که می نمایی هستی.
    زبانت را بفهمم یا نفهمم هیچ را با زبانت که آتشیست باز نخواهم گفت من آ«م که محبت را خاک پای دوستانم می کنم.
    آره برو بیرون من اینجا رو یه گردگیری درست حسابی باید بکنم
    هاه هاه
    یادته موقع اومدن تمیز تمیزش کرده بودم ولی بازم ....
    چی میگی ؟؟؟ نه بابا فردا 3-5 اییییییییییییییی خداااااااااااااااااااااا:cry:
    آها من به ایشون می گفتم لرد واسه همین نفمیدم.
    آره دیگه اینگیلیسی.
    نمی دونم به نظرت کار خوبیه که نوشته هام رو جایی بنویسم؟
    مشورته ها
    یه چیز دیگه دوست ندارم سوالم رو با سوال جواب بدن
    فکر کنم بازم فرار کردی ....
    اوکی عیبی یوخ
    حالم بد بود تو هم که اوجور
    من رفتم بای :heart::gol::cry:
    سلام صابخونه ...مهمون نمیخوای
    تو که هنوز اینجایی پروژه چی شد پس ؟؟؟ یوهاهاها
    وایییییییییی خیلی استرس دارم دلم داره میاد تو دهنم:confused:
    اعتراف نامه:
    من املام خرابه
    نمی دونم عمو هلیش کیه؟
    من آن چه هستم را بی هیچ زبانی می نمایانم
    واقعا نمی دونم کجا باید به جار زدن درونم بپردازم؟!
    به منم یاد می دی ؟!
    جدیه ها
    کجاس اونجا
    خودت گفتی فوضولم دیگه
    تو بگو کجا بنویسم؟
    می نوسم به هستیه نیستم سوگند خواهم نوشت روان و پاک و بی آلایش.
    جدا؟؟؟اصلا متوجه نشدم
    بندرت پست میزنم و متوجه غیبت شما نشده بودم
    یعنی در واقع سعی می کنم فعالیتم کمتر باشه
    حس می کنم معناد شدم و باید تکونی بخورم وگرنه بجای سلام باید بگم شلام...:D:D
    نمیدونستم نیستید ولی حالا خوشحالم که هستید(خودم نفهیدم چی گفتم):smile:
    اخراج که نشده بودید درسته؟؟
    ااااااا؟
    کجا میری؟
    آخره فوضولم....
    کجا نویسم که درونم را به سخره نگیرند جز درون؟!
    آره دیدی رفت خیلی نارحت شدم داغم تازه شد
    مگه اعلامیه زدی؟
    نوشتنی که جز آن خود نیست را می نویسم و می نویسم تا جان در دستان نا توانم هست و می سپارم به باد تا شاید روزی باز به من آید
    سلام خوبی داداش
    ممنونم از محبتت و از اینکه به یادم بودی
    ولی مگه نبودید؟
    من برم یه چیز بزنم بالا

    از صبح خواب بودم از گرسنگی از خواب بیدار شدم

    فعلا
    عمو جان
    من کی با کلماتم به تو هجوم آوردم چرا بهتون می زنی؟
    واسه خنده بود؟!
    حالا ناراحتی می خوای وتقعا غروب کنم؟!
    نمی دونم چرا همش فکرهات سیاهن؟!
    یا گفته هات نمی دونم شایدم هستن ولی خب چ.ن من هم همین فکر ها رو دارم باشون مشکلی ندارم.
    هیچ وقت سعی نکن حس برتری در بد بودنت رو به دیگران القا کنی عزیز جانم
    خوب عوض نکن

    کی خواست عوض کنی

    فوری خودتو....................................


    راست میگی والا ننه ملی یه ............. هستش

    بعضی موقع ها خدا پیش خودش میگه یعنی این بنده رو من افریده ام

    25852852855 تا فرشته رو مامور کرده تا ننه ملی رو تجزیه و تحلیلش کنن ببینن عناصر تشکیل دهنده اش چیه


    سلام سلام

    هیچی دیدم ننه ملینا افتاده تو کار شماره بازی گفتم که.........
    نمی دانم غروبم را بهر کدامین خطای ناکرده می خواهی؟!
    شاید چیز هایی را خواهان باشم که حتی از نگاه دور اندیشانه ی گزران دیگران نیز هیچ باشد.
    اینم غروب
    ,ولی واقعا در مورد غروبی که گفتی نیاز دارم که بیشتر توضیح بدی
    و من آن ستاره دنباله دار را که هر 70 سال یک بار بر عمر کوتاهم بر مزرعه ام گذر کردو ندیدمش تا به پایان نا پایانم به خاطر سپردم که چه شکوهی در آن لحظه مزرعه کوچکم را فرا گرفت.

    آره خوب حتما نباید آن لاین باشی ولی وقتی هستی حس بهتری توی وجودم هست
    نیستم...
    مدّت هاست...
    و نخواهم بود...
    و نخواهم ماند...
    و نخواهم رفت...

    دیر نگرفتم تو نبودی که بگم البته بودی من دیر فمیدم
    احساسات رو در همان مزرعه گم نام وجودم گاو های فرشته سان درونم درو میکننندو می چرند و نشخوار....
    می‌پرد باز پلک پنجره‌ها، خانه چشم انتظار مهمان است
    بوسه و بغض و اشک و دلتنگی… تو بگو کی به صَرف می‌آیی؟

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا