خوب کاری می کنی عزیزم بشین پای درست این چندتا رو هم تموم بشه من نفس راحتی بکشم
نمی دونی چقدر دارم غصه این امتحانات رو می خورم، شما ابجی کوچیکا که نمی دونید این آبجی بزرگاتون چقدر به فکرتونن
:gol:دیروز: باز باران با ترانه، با گهرهای فراوان ، می خورد بر بام خانه ...
امروز: باز باران بی ترانه، باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها، می چکد بر فرش خانه
باز ماتم من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم، نمی فهمم کجای لحظه های بی کسی زیباست
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که زیر ضربه ی شلاق باران سخت می لرزد، کجای ذلتش زیباست!:gol:
احیانا" ناراحت که نشدی؟
چه از حرف های من و یا حرف های بقیه؟
به شخصه اگر من چیزی گفتم معذرت می خوام.
البته از نظر من این چیزا ارزش ناراحت شدن رو نداره..