atousa_m
پسندها
4,592

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ان شرلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :eek: :eek: :eek: :w15:
    خوبم تو خوبی؟
    نه عزیزم خوب بود! :D
    هر چند نهایتش بود! :whistle: :دی
    تو چی خوب رسیدی؟ کجا رفتی بلاخره؟!! :D
    همون بلوار همیلا رو بری تا انتها اونجاست..آره بابا..ارزش داره...همه میان اونجا پیاده روی میکنن..کلی بزرگه!!من اصلا اسمش رو هم نشنیده بودم!!برای یه بار رفتن خوبه
    مرسی خواهرجون. خوردم الان. البته با یک عدد ژلوفن. قرص تموم کردم. لرد کنه تا شب جواب بده!

    نه نمیشد. یعنی دلم نیومد. داره دنبال خونه می گرده. زیاد وقت نداره. امروز یا فردا هم می خواد دیگه قولنامه کنه. اینجور مواقع معمولا نظر من و می خواد. زمان ازدواجش هم اکثر اثاثه که خرید و با نظرمن گرفت. حتی حلقه ازدواجش رو هم از من نظرخواهی کرد!!
    چه کنیم دیگه!!!!
    آخ آخ!!یادم ننداز!!سالی قرار بود برام کفش بیاره یادش رفته بود!!با اون کفشها بنده پیاده روی فرمودم!!!!!!!!!دیگه خودت حساب کن دی
    ه!!ولی آتی پارک نهج البلاغه عجب جاییه!!!از اینور به پونک راه داره از اونور به شهرک!!خیل توپ بود!!من از اینور از پونک رفتم تو از اونور پارک از تو شهرک سوار ماشین شدم!
    آخه فکر کردم رفتی ون مرده توی اوتوبوس رو کشتی..از چشمات خون میبارید!!!گفتم این آدم دیگه عمرش به دنیا نیست!!خیلی بد نگاه کردی!!من ترسیدم!!
    آب خنک بخورم که سردم میشه، گناه دارم!! حالا خوبه فردا پنجشنبه س. امروز و فردا رو تحمل کنم، جمعه میرم می خوابم.
    تازه دیروز عصر از اینجا به جای اینکه برم خونه، با داداشم پاشدم رفتم بیرون. ساعت9:30 رسیدم خونه. یه جاهایی دیگه دلم می خواست وسط خیابون فریاد بزنم. اما دلم نمی اومد به داداشم بگم. گناه داشت.
    سیلام آتی جونم..من فکر کردم زندانی..صبح پا شدم بیام برات سند بذارم دیدم نه مثل این که خدا رو شکر نگرفتنت...اگه محلی برای قایم شدن خواستی بهم بگو [IMG]
    استراحتم کجا بود خواهرجون؟ یه خروار کار ریخته سرم که نمی دونم از کجا باید شروع کنم.
    این سردرد هم که کل تمرکز من و ریخته به هم.
    نمیام. کلی کار دارم.
    سرم درد می کنه دوباره. باز دارم می میرم.
    این زندگی واسه چیه آخه؟ اه!
    واي آتي جون امروز تموم شد يه نفس راحت كشيدم با خيال راحت اومدم اينجا :lol:
    بله. هیچ شکی در این قضیه نیست. البته از حق نباید بگذریم که خل و چل هم زیاد در این خانواده یافت میشه!!!

    دستت درد نکنه. مارو هم بی خبر نذار.
    در اون که شکی نیست.
    قربونت برم خواهرجون. خجالتم نده دیگه!!

    خدا بد نده. چی شده؟ مشکل خاصی که ندارن انشالله؟!
    چیه ؟
    داری از فضول میمیری؟
    اتفاقا دیشب بحث در مورد فضولیه تو بود
    گفتم خوشم میاد که داداشم خودش هم قوبل داره که فضولِ
    در واقع مدیر قابلیه

    من فضول نیستم. من فقز نگران خواهرم هستم.
    دیگه چیا پشت سر من گفتین؟؟ نامردا!!
    لوس نشو. جدی پرسیدم.
    بیا خصوصی بگو ببینم. نصفت می کنما!
    کی میگه نمی بینم؟ همین دیشب پیش فروخ بودما!! رفتم دعواش کنم!!
    یعنی میشه یکی به منم بگه که چاخ شدم و من و خوشحال کنه؟؟!!!
    مگه من به خاطر شوهر کردنش میگم درس بخونه؟ موضوع اینه که شعور خودش بالا میره. مهم هدفشه که باید بهش برسه. بدجور تو کف شوهریا آبجی!!!
    لازم نکرده تو برای دختر من شوهر پیدا کنی، همون یه دونه پسرت که دختر من و بدبخت کرد کافیه. دیگه لازم نیست این یکی رو هم زندگیش و تباه کنید.
    شما در عرصه نابابی نایابید!!!
    لازم نیست تو تشخیص بدی کی نیاز به استراحت داره. تو حتی نمی دونستی چه امتحانی داره. به اندازه کافی هم استراحت می کنه. مگه نمی بینی چقدر چاخ شده!!!
    من که نگفتم چرا من و نبردین!!
    دارم میگم چرا فروخ و از درس انداختین؟ آدمهای اغفال گر. حسودا. دوستان ناباب. اقوام ناباب!!
    چون مدیریت کردن بلد نیستی.
    فروخ برام خصوصی زده. تعریف کرده. دیگه خودت و لوس نکن!!
    اگه یه کم بهتر مطالعه کنی، می بینی که اسم تو هم هست!
    رفوزه کدومه. داره واسه کنکور می خونه.
    حالا با این کارا یک سال این بچه رو عقب بندازین.
    این موقع از ماه برای من وقت استراحت گیر نمیاد. آخر ماه من سرم خیلی شلوغ میشه.
    تو که می دونی من یک مدیر قوی هستم. یه نگاه به مکالمه فروخ و آرام چاخه بنداز!!
    سلام خواهر جون. قربونت برم. خوبی تو؟
    بهتر که هستم اما کامل خوب نیستم.
    چند روزی طول می کشه تا دست از سرم برداره. به خاطر این قضیه چند روزه مطالعه رو گذاشتم کنار. خیلی ناراحتم. تازه داشتم برنامه های ویژه می ریختما!!
    دیروز خوش گذشت؟
    آخرش دختر من و اغفال کردی تو؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا