مهندس مهدیس
پسندها
13

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • نمي گويم نفرين به تنهايي، چون ميدانم همان كسي كه مرا آفريد تا انتها با

    من خواهد ماند وبا تمام بزرگيش مرا با همه كوچيكيم فراموش نخواهد كرد


    برخیز و مخور غم جهان گزران **** بنشینو دمی به شادمانی گذران

    در طبع جهان اگر وفایی بودی **** نوبت به تو خود نیامدی از دگــران


    بچه که بودم
    پیشانی ام سفید بود ...

    بابا
    به دبستان که رفتم آب داد !

    ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران
    و دفتر های ما خط خطی ...

    بچه که بودی
    آسفالت بود و یک تکه گچ
    و خانه های از یک تا هشت ...

    بعد که باران می آمد
    و خط ها را می برد
    تکلیف ما سفید بود ...

    حالا بعد از این همه سال
    مشق هایم را نمی دانم
    پیشانی ام پر از خط ...!

    ابوالفضل پاشا
    (شکلک خنده) : عزیز! شنیدم گفتی آواتار و پروفایل من غیر مجازه میزنه!

    (شکلک تعجب): بابا یه نیگا مال خودت بنداز!
    " درووووووود "
    شرمنده دیر شد! چی کار کنیم دیگه...


    در مورد " درووووود" سوال کرده بودید.
    هیچی ...همینجوری!
    بازم میگم....اگه شما ناراحت میشید ، تا....

    من رشتم ریاضیه عزیز.
    سوال دیگه ای بید ، درخدمتیم!
    سلام مهندس میشه به من رای بدید
    .
    .
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=151251&page=60
    .
    .
    بايد كه جمله جان شوی تا لايق جانان شوی / گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
    سلام
    خوش اومدی
    امیدوارم دوستای خوبی واسه هم باشیم
    سلام مهندس عزیز پرسیدی آواتارم کیه اسمشو زیر عکسش نوشته شهید اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی که به دستور رضاخان و با وجود داشتن مصونیت به شهادت رسید
    مهندس خوشحال میشم باهاتون بیشتر آشنا بشم خواستید راجع به عکس بیشتر توضیح میدم
    سلام عزيزم ... خوبم مرسي ...
    e اين چه حرفيه دختر خوب:heart:
    بوس:w38:
    چه خبرا؟ خوبي خودت؟


    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "
    دروووود
    ترس ؟؟!!
    کدوم ترس ، مهربون!
    منظورتو نفهمیدم ولی به هر حال اگه میخواستم بترسم اولش میترسیدم!
    حالام اگه ناراحتی تا عوض کنم مهربون ، ؟!
    سلام مهديس جونم ... ببخشيد چند روز نبودم ...

    مرسي عزيزم:gol: بوس:heart:
    دروووووود
    والا حالا که فکرش میکنم....نه!
    چرا فقط مردا باید دور زنا مث پروانه بچرخن و مــوس مــوس کنن ؟! (شوخی کردم بابا)
    البته شاید به حرفتون گوش دادم و اآواتارم رو ملغی کردم...
    به هر حال از توجهت مرسی هستم!

    راستی امضام رو عوض کردم!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا