azadeh_arch _eng
پسندها
1,557

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آزاده جونم
    وای دختر تو چقدر حلالزاده ای!
    همین امروز توی فکرت بودم میخواستم بهت پیغام بدم که خودت دادی
    بله عزیزم اونجا هم عضوم ولی زیاد نمیرم ، چطور مگه؟
    مرسي خوبم
    از زاويه زياد نه ولي از ساعت ميشه فهميد
    سلام آزاده جان. مرسی. شما چطوری؟
    چه نمونه کاری؟؟؟ یه خورده دقیق تر میگی؟
    سلام آبجی جوووووووووووونم خوبی
    باور کن همیشه تو پروفایلت هستم
    شاید پست ندم ولی از حالت با خبرم
    خب دیگه ولش کن خیلی ها فکر میکنن من فیلم براشون تعریف میکنم ولی اینا سر سوزن از واقعییتهای جنگه.یه عکس از گلخونم تو تفرش برات میفرستم.فکر کنم مضمون این عکس با ضمیر تو فرقی نداره.تا بعد
    مرسی.خوبه.البته آزاده جان آبجیم نا تنیه.الان 3 سال که خودش فهمیده.در هر حال لطف داری.خسته نباشی از درسا.
    عرض سلام و ارادت.آزاده خانم تحویل بگیر بابا یه ذره!!!
    سلام آزی
    چطوری خوشگلم!؟
    کجایی؟ شوهرت اومده ها !؟
    آزاده عزیز شما شماره ی 42 هستی معذرت میخوام
    سلام آزاده ی عزیز شما قطره شماره ی
    43 هستی
    امروز 17 دی،روز "بخشایش و دوستی" از جشن مهرگان است. بهترین دوستانمان را پاس داریم.درود بر تو دوست عزیز
    HI
    WHERE IS MY VOTE ?:surprised::surprised::surprised:
    .
    .
    OH
    .
    .
    OK
    .
    .
    .
    THIS IS YOUR VOTE :w16::w16::w16:
    .
    .
    .
    نظر سنجی : بهترین آواتار را چه کسی دارد؟
    .
    .
    من دارم جلویه همه از BERNABEO معذرت خواهی می کنم.....جلویه همه دوستاش و این تا پیک رو به همه دوستاش ارسال می کنم.....


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
    مرسي آبجي هم خوبه.برات آرزوي موفقيت ميكنم.چشم ديگه نميگم غريبم.ميگم بي كس و تنهام.شوخي كردم.باي باي
    سلام آزاده خانم.يه ذره غريب نواز باش تو رو خدا.من مردم از بي كسي.پيامم ميدي كسي محض رضاي خدا جوابتا نميده.باشه.خواستم حالتا بپرسم.امتحانات شروع شده؟سخت درگيري نه؟
    مناجات گنجشک با خدا
    گنجشک با خدا قهر بودروزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد
    و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
    گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
    سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
    گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
    خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت
    های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا