samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شکسپیر» عشق مرد قسمتی از زندگی او و عشق زن همه زندگی اوست.:gol:
    خدایا !
    مرا
    به گونه ای بساز ،
    شکل بده
    و بتراش
    که مایه شرمساری تو نباشم.

    silenta
    وقتی ناامید شدی /به یاد بیاور کسی را که تنها امیدش تو هستی/ وقتی پر از سکوت شدی /به یاد بیاور کسی را که به صدایت محتاج هست/ وقتی دلت خواست از غصّه بشکند /به یاد بیاور کسی را که در دلت یک کلبه ساخته است.:gol:
    عشق گلي است كه اگر آنرابه قصد تجزيه و تحليل پرپر كنيد،هرگز قادر نخواهيد بود آنرادوباره جمع کنید.:gol:


    امروز دیدم ...

    فهمیدم

    چقدر ...

    چقدر زیباست ...

    انعکاس آسمان بر روی زمین خیس از باران ...

    آسمانی سربی ...

    خاکستری های متفاوت ...

    و چشمانی که نیاز به بالا نگریستن نداشت ...

    باران که می بارد تو همیشه می آیی ...

    انعکاس زندگی همین دور و برهاست

    نگاه کن شکوه زندگی را ...

    خدا همین جاست ...!
    سلام عزیزم.ممنون از شعرت.خیلی قشنگ بود و البته غمگین !
    عشق یک واژه نبود... یک حادثه بود... شایدم خاطره بود که فراموش نشد... یا حضوری که دگرگونم کرد...پر پروازم کرد بردم از وادی شک...پر ایمانم کرد اشک بخشید به من و شعوری پرشور... که دگر عقل به پایش نرسید!
    خدایا کفر نمی‌گویم

    پریشانم
    چه می‌خواهی‌ تو از جانم!؟
    مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

    !خداوندا
    اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
    لباس فقر پوشی
    غرورت را برای ‌تکه نانی
    ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
    و شب آهسته و خسته
    تهی‌ دست و زبان بسته
    به سوی ‌خانه باز آیی
    زمین و آسمان را کفر می‌گویی
    نمی‌گویی!؟

    !خداوندا
    اگر در روز گرما خیز تابستان
    تنت بر سایه ‌دیوار بگشایی
    لبت بر کاسه‌‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
    و قدری آن طرفتر
    عمارتهای ‌مرمرین بینی‌
    و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
    زمین و آسمان را کفر می‌گویی
    نمی‌گویی!؟

    !خداوندا
    اگر روزی‌ بشر گردی‌
    ز حال بندگانت با خبر گردی‌
    پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت
    خداوندا تو مسئولی
    خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
    در این دنیا چه دشوار است
    چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
    نوشتن بر خاک آسانتر است و بر سنگ سخت تر! با انگشت بر خاک مینویسی و با تیشه بر سنگ،نوشته های خاکی مهمان اولین نسیم است و نوشته های سنگی مهمان تمام تاریخ.زندگی را بر خاک می نویسی یا بر سنگ؟
    می خواهم خورشید پایین رونده ای شکار کنم
    در نقاشی یا آوازی از هیجان و اندوه
    و آسمانی تا اگر می شد به سرعت در برش گرفت، بدزدمش
    باد، آرامش خوش آهنگش را محو کرده
    و تو نمی توانی از آن غروب بگذری
    از آن زیبایی عظیم در تپش قلب زمین
    که بسیار آرام است و هنوز خستگی ناپذیر
    آغاز و پایان ازدحام
    صدای تپش قلبی
    زندگیی مطمئن و پایدار
    تنفس روزی نو
    که ناباورانه گواراست
    افلاطون : اگه با دلت چيزي يا کسي رو دوست داري زياد جدي نگيرش، چون ارزشي نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که ديدنه، اما اگه يه روز با عقلت کسي رو دوست داشتي، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داري چيزي رو تجربه مي کني که اسمش عشقه
    :surprised:
    سلام
    فدات بشم
    منم زود باید برم
    شوخی کردم
    حالا مگه سعید پسووردتو داره؟ :surprised:
    خوشحالم کردی
    ممنون
    بوس
    salam khanoomesolmaz
    khanome mohtaram
    haletoon khoobe? shoma reshteye tahsilitoon be sakhtemon rabt dare man memarimikhonam
    mitooni komakam konin
    mersi
    az lotfetooon
    سلام من سینام میخواستم ازتون تشکر کنم .انتخاب من درخت سرو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا